نيمه شعبان؛ شبي به فضيلت ليلةالقدر

 


حضرت ولي عصر(عج) و آخرين حجّت الهي در سحرگاه نيمه شعبان سال ۲۵۵ (ه. ق) چشم به جهان گشودند و احتمال اينكه اين شب مبارك شب قدر باشد، وجود دارد؛ چنانكه امام صادق(ع) در ابن باره فرمود: همان‌طور كه خداوند به پيامبر(ص) شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بيت نيز نيمه شعبان را عطا كرد.

شب نيمه شعبان، شب بسيار مباركى است. پيامبر گرامي اسلام (ص) در حديثي فرمود: در نيمه شعبان اجل‌ها نوشته و ارزاق قسمت مي شود و خداي عزّ وجلّ در اين شب بيش از موهاي بزهاي قبيله بني‌كلب، بندگانش را مي‌آمرزد و فرشتگان را به آسمان دنيا و از آنجا به زمين نازل مي‌كند و در اين نزول ابتدا در مكه فرود مي‌آيند.

از امام جعفر صادق (ع) روايت است كه از امام محمدباقر(ع) در مورد فضيلت شب نيمه شعبان سؤال شد؛ امام فرمود آن شب بعد از ليلة القدر افضل شب‌ها است. در آن شب خداوند به بندگان، فضل خود را عطا مى‌فرمايد و ايشان را به مَنّ و كَرَم خويش مى‌آمرزد. پس سعى و كوشش كنيد در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب، كه آن شبى است كه خدا قسم ياد فرموده به ذات مقدس خود كه سائلى را از درگاه خود تا زماني كه مطلب گناهي را درخواست نكند؛ دست خالى برنگرداند.

امام صادق(ع) نيز درباره رابطه شب قدر و نيمه شعبان فرمود: «همان‌طور كه خداوند به پيامبر(ص) شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بيت نيز نيمه شعبان را عطا كرد».
اعمال شب نيمه شعبان

براى شب نيمه شعبان چند عمل وارد شده است:

۱- غسل، كه باعث تخفيف گناهان مى‌شود.

۲- احياء اين شب به نماز و دعا و استغفار. و در روايت است كه هر كس اين شب را احيا دارد؛ نميرد دل او در روزى كه دل‌ها بميرند.

۳- زيارت امام حسين (ع) است كه افضل اعمال اين شب و باعث آمرزش گناهان است و هر كس بخواهد با او مصافحه كند روح ۱۲۴هزار پيغمبر زيارت كند آن حضرت را در اين شب، اَقَلِّ زيارت آن حضرت آن است كه به بامى برآيد و به جانب راست و چپ نظر كند پس سر به جانب آسمان بلند كند و زيارت كند آن حضرت را به اين كلمات: "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ." و هر كس در هر كجا باشد در هر وقت كه آن حضرت را به اين كيفيت زيارت كند اميد است كه ثواب حجّ و عُمره براى او نوشته شود.

۴- صلوات هر روز را كه در وقت زوال وارد شده خوانده شود.

۵- دعاى كميل را كه در اين شب وارد شده است، خوانده شود.

۶- هر يك از اذكار "سُبْحانَ اللّهِ" ، "الْحَمْدُلِلّهِ" ، "اللّهُ اَكْبَرُ" وَ "لا اِلهَ اِلا اللّهُ" صد مرتبه گفته شود، تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بيامرزد و برآورد حاجت‌هاى دنيا و آخرت او را.

۷- نماز جناب جعفر به جا آورده شود.

۸- شيخ در مصباح از ابويحيى در ضمن خبرى در فضيلت شب نيمه شعبان روايت كرده كه از مولاى خودم حضرت صادق (ع) پرسيدم كه بهترين دعاها در اين شب چيست؟ فرمود: پس از آن كه بجا آوردى نماز عشا را،۲ ركعت نماز اقامه كن كه در ركعت اول حمد و سُوره قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِروُنَ خوانده شود و در ركعت دوم حمد و سوره توحيد خوانده شود. پس از سلام، تسبيحات حضرت زهرا (س)گفته شود. پس از آن اين دعا خوانده شود:

يا مَنْ اِلَيْهِ مَلْجَاءُ الْعِبادِ فِى الْمُهِمّاتِ وَ اِلَيْهِ يَفْزَعُ الْخَلْقُ فىِ الْمُلِمّاتِ يا عالِمَ الْجَهْرِ وَالْخَفِيّاتِ وَ يا مَنْ لا تَخْفى عَلَيْهِ خَواطِرُ الاْوْهامِ وَ تَصَرُّفُ الْخَطَراتِ يا رَبَّ الْخَلايِقِ وَالْبَرِيّاتِ يا مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ الاْرَضينَ وَالسَّمواتِ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَمُتُّ اِلَيْكَ بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَيا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اجْعَلْنى فى هِذِهِ اللَّيْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَيْهِ فَرَحِمْتَهُ وَ سَمِعْتَ دُعاَّئَهُ فَاَجَبْتَهُ وَ عَلِمْتَ اسْتِقالَتَهُ فَاَقَلْتَهُ وَ تَجاوَزْتَ عَنْ سالِفِ خَطيئَتِهِ وَ عَظيمِ جَريرَتِهِ فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِكَ مِنْ ذُنُوبى وَ لَجَاْتُ اِلَيْكَ فى سَتْرِ عُيُوبى اَللّهُمَّ فَجُدْ عَلَىَّ بِكَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ وَاحْطُطْ خَطاياىَ بِحِلْمِكَ وَ عَفْوِكَ وَ تَغَمَّدْنى فى هذِه اللَّيْلَةِ بِسابِغِ كَرامَتِكَ وَاجْعَلْنى فيها مِنْ اَوْلِياَّئِكَ الَّذينَ اجْتَبَيْتَهُمْ لِطاعَتِكَ وَاخْتَرْتَهُمْ لِعِبادَتِكَ وَ جَعَلْتَهُمْ خالِصَتَكَ وَ صِفْوَتَكَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَ تَوَفَّرَ مِنَ الْخَيْراتِ حَظُّهُ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ سَلِمَ فَنَعِمَ وَ فازَ فَغَنِمَ وَاكْفِنى شَرَّ ما اَسْلَفْتُ وَاعْصِمْنى مِنَ الاِْزدِيادِ فى مَعْصِيَتكَ وَ حَبِّبْ اِلَىَّ طاعَتَكَ وَ ما يُقَرِّبُنى مِنْكَ وَ يُزْلِفُنى عِنْدَكَ سَيِّدى اِلَيْكَ يَلْجَاءُ الْهارِبُ وَ مِنْكَ يَلْتَمِسُ الطّالِبُ وَ عَلى كَرَمِكَ يُعَوِّلُ الْمُسْتَقيلُ التّائِبُ اَدَّبْتَ عِبادَكَ بالتَّكَرُّمِ وَ اَنْتَ اَكْرَمُ الاْكْرَمينَ وَ اَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبادَكَ وَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ مِنْ كَرَمِكَ وَلا تُؤْيِسْنى مِنْ سابِغِ نِعَمِكَ وَلا تُخَيِّبْنى مِنْ جَزيلِ قِسَمِكَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ لاِهْلِ طاعَتِكَ وَاجْعَلْنى فى جُنَّةٍ مِنْ شِرارِ بَرِيَّتِكَ رَبِّ اِنْ لَمْ اَكُنْ مِنْ اَهْلِ ذلِكَ فَاَنْتَ اَهْلُ الْكَرَمِ وَالْعَفْوِ وَالْمَغْفِرَةِ وَ جُدْ عَلَىَّ بِما اَنْتَ اَهْلُهُ لا بِما اَسْتَحِقُّهُ فَقَدْ حَسُنَ ظَنّى بِكَ وَ تَحَقَّقَ رَجاَّئى لَكَ وَ عَلِقَتْ نَفْسى بِكَرَمِكَ فَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ وَ اَكْرَمُ الاْكْرَمينَ اَللّهُمَّ وَاخْصُصْنى مِنْ كَرَمِكَ بِجَزيلِ قِسَمِكَ وَاَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَاغْفِر لِىَ الَّذنْبَ الَّذى يَحْبِسُ عَلَىَّ الْخُلُقَ وَ يُضَيِّقُ عَلىَّ الرِّزْقَ حَتّى اَقُومَ بِصالِحِ رِضاكَ وَ اَنْعَمَ بِجَزيلِ عَطاَّئِكَ وَاَسْعَدَ بِسابِغِ نَعْماَّئِكَ فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِكَ وَ تَعَرَّضْتُ لِكَرَمِكَ وَاسْتَعَذْتُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَ بِحِلْمِكَ مِنْ غَضَبِكَ فَجُدْ بِما سَئَلْتُكَ وَاَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْكَ اَسْئَلُكَ بِكَ لابِشَىءٍهُوَ اَعْظَمُ مِنْكَ.

پس به سجده مى روى و ۲۰ مرتبه يا رَبِّ ، ۷ مرتبه يا اَللّهُ، ۷ مرتبه لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، ۱۰ مرتبه ما شآءَ اللّهُ، ۱۰ مرتبه لاقُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ، و ۱۰ مرتبه صلوات مى فرستى بر پيغمبر و آل او (ع) و حاجت خود را از خدا بخواه. سوگند به خدا كه اگر به سبب اين عمل به عدد قطرات باران حاجت بخواهى هر آينه برساند به تو خداوند عزوجل آن حاجت‌ها را به كَرَم عَميم و فَضْل جَسيمِ خود.

اعمال روز نيمه شعبان

عيد مولود شريف امام دوازدهم مَوْلانا وَ اِمامُنا الْمَهْدِىُّ حضرت حجّة بن الحسن صاحبُ الزَّمان صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ است و مستحب است زيارت آن حضرت (عج) در هر زمان و مكان و در هر جا و دعا براى تعجيل ظهور آن حضرت در هنگام زيارت و به خصوص تاكيد شده به زيارت آن حضرت در سرداب سامراء، و ظهور آن حضرت و فرمانروائيش مسلم است و او است كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر شده باشد از ستم و بيدادگري نتواند جز تو اى مهربان‌ترين مهربانان.

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:35  توسط خودم  | 

نيمه شعبان؛ شبي به فضيلت ليلةالقدر

 


حضرت ولي عصر(عج) و آخرين حجّت الهي در سحرگاه نيمه شعبان سال ۲۵۵ (ه. ق) چشم به جهان گشودند و احتمال اينكه اين شب مبارك شب قدر باشد، وجود دارد؛ چنانكه امام صادق(ع) در ابن باره فرمود: همان‌طور كه خداوند به پيامبر(ص) شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بيت نيز نيمه شعبان را عطا كرد.

شب نيمه شعبان، شب بسيار مباركى است. پيامبر گرامي اسلام (ص) در حديثي فرمود: در نيمه شعبان اجل‌ها نوشته و ارزاق قسمت مي شود و خداي عزّ وجلّ در اين شب بيش از موهاي بزهاي قبيله بني‌كلب، بندگانش را مي‌آمرزد و فرشتگان را به آسمان دنيا و از آنجا به زمين نازل مي‌كند و در اين نزول ابتدا در مكه فرود مي‌آيند.

از امام جعفر صادق (ع) روايت است كه از امام محمدباقر(ع) در مورد فضيلت شب نيمه شعبان سؤال شد؛ امام فرمود آن شب بعد از ليلة القدر افضل شب‌ها است. در آن شب خداوند به بندگان، فضل خود را عطا مى‌فرمايد و ايشان را به مَنّ و كَرَم خويش مى‌آمرزد. پس سعى و كوشش كنيد در تقرّب جستن به سوى خداى تعالى در آن شب، كه آن شبى است كه خدا قسم ياد فرموده به ذات مقدس خود كه سائلى را از درگاه خود تا زماني كه مطلب گناهي را درخواست نكند؛ دست خالى برنگرداند.

امام صادق(ع) نيز درباره رابطه شب قدر و نيمه شعبان فرمود: «همان‌طور كه خداوند به پيامبر(ص) شب قدر مرحمت فرمود، به ما اهل بيت نيز نيمه شعبان را عطا كرد».
اعمال شب نيمه شعبان

براى شب نيمه شعبان چند عمل وارد شده است:

۱- غسل، كه باعث تخفيف گناهان مى‌شود.

۲- احياء اين شب به نماز و دعا و استغفار. و در روايت است كه هر كس اين شب را احيا دارد؛ نميرد دل او در روزى كه دل‌ها بميرند.

۳- زيارت امام حسين (ع) است كه افضل اعمال اين شب و باعث آمرزش گناهان است و هر كس بخواهد با او مصافحه كند روح ۱۲۴هزار پيغمبر زيارت كند آن حضرت را در اين شب، اَقَلِّ زيارت آن حضرت آن است كه به بامى برآيد و به جانب راست و چپ نظر كند پس سر به جانب آسمان بلند كند و زيارت كند آن حضرت را به اين كلمات: "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَكاتُهُ." و هر كس در هر كجا باشد در هر وقت كه آن حضرت را به اين كيفيت زيارت كند اميد است كه ثواب حجّ و عُمره براى او نوشته شود.

۴- صلوات هر روز را كه در وقت زوال وارد شده خوانده شود.

۵- دعاى كميل را كه در اين شب وارد شده است، خوانده شود.

۶- هر يك از اذكار "سُبْحانَ اللّهِ" ، "الْحَمْدُلِلّهِ" ، "اللّهُ اَكْبَرُ" وَ "لا اِلهَ اِلا اللّهُ" صد مرتبه گفته شود، تا خداوند تعالى گناهان گذشته او را بيامرزد و برآورد حاجت‌هاى دنيا و آخرت او را.

۷- نماز جناب جعفر به جا آورده شود.

۸- شيخ در مصباح از ابويحيى در ضمن خبرى در فضيلت شب نيمه شعبان روايت كرده كه از مولاى خودم حضرت صادق (ع) پرسيدم كه بهترين دعاها در اين شب چيست؟ فرمود: پس از آن كه بجا آوردى نماز عشا را،۲ ركعت نماز اقامه كن كه در ركعت اول حمد و سُوره قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِروُنَ خوانده شود و در ركعت دوم حمد و سوره توحيد خوانده شود. پس از سلام، تسبيحات حضرت زهرا (س)گفته شود. پس از آن اين دعا خوانده شود:

يا مَنْ اِلَيْهِ مَلْجَاءُ الْعِبادِ فِى الْمُهِمّاتِ وَ اِلَيْهِ يَفْزَعُ الْخَلْقُ فىِ الْمُلِمّاتِ يا عالِمَ الْجَهْرِ وَالْخَفِيّاتِ وَ يا مَنْ لا تَخْفى عَلَيْهِ خَواطِرُ الاْوْهامِ وَ تَصَرُّفُ الْخَطَراتِ يا رَبَّ الْخَلايِقِ وَالْبَرِيّاتِ يا مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ الاْرَضينَ وَالسَّمواتِ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَمُتُّ اِلَيْكَ بِلا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَيا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اجْعَلْنى فى هِذِهِ اللَّيْلَةِ مِمَّنْ نَظَرْتَ اِلَيْهِ فَرَحِمْتَهُ وَ سَمِعْتَ دُعاَّئَهُ فَاَجَبْتَهُ وَ عَلِمْتَ اسْتِقالَتَهُ فَاَقَلْتَهُ وَ تَجاوَزْتَ عَنْ سالِفِ خَطيئَتِهِ وَ عَظيمِ جَريرَتِهِ فَقَدِ اسْتَجَرْتُ بِكَ مِنْ ذُنُوبى وَ لَجَاْتُ اِلَيْكَ فى سَتْرِ عُيُوبى اَللّهُمَّ فَجُدْ عَلَىَّ بِكَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ وَاحْطُطْ خَطاياىَ بِحِلْمِكَ وَ عَفْوِكَ وَ تَغَمَّدْنى فى هذِه اللَّيْلَةِ بِسابِغِ كَرامَتِكَ وَاجْعَلْنى فيها مِنْ اَوْلِياَّئِكَ الَّذينَ اجْتَبَيْتَهُمْ لِطاعَتِكَ وَاخْتَرْتَهُمْ لِعِبادَتِكَ وَ جَعَلْتَهُمْ خالِصَتَكَ وَ صِفْوَتَكَ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَ تَوَفَّرَ مِنَ الْخَيْراتِ حَظُّهُ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ سَلِمَ فَنَعِمَ وَ فازَ فَغَنِمَ وَاكْفِنى شَرَّ ما اَسْلَفْتُ وَاعْصِمْنى مِنَ الاِْزدِيادِ فى مَعْصِيَتكَ وَ حَبِّبْ اِلَىَّ طاعَتَكَ وَ ما يُقَرِّبُنى مِنْكَ وَ يُزْلِفُنى عِنْدَكَ سَيِّدى اِلَيْكَ يَلْجَاءُ الْهارِبُ وَ مِنْكَ يَلْتَمِسُ الطّالِبُ وَ عَلى كَرَمِكَ يُعَوِّلُ الْمُسْتَقيلُ التّائِبُ اَدَّبْتَ عِبادَكَ بالتَّكَرُّمِ وَ اَنْتَ اَكْرَمُ الاْكْرَمينَ وَ اَمَرْتَ بِالْعَفْوِ عِبادَكَ وَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ اَللّهُمَّ فَلا تَحْرِمْنى ما رَجَوْتُ مِنْ كَرَمِكَ وَلا تُؤْيِسْنى مِنْ سابِغِ نِعَمِكَ وَلا تُخَيِّبْنى مِنْ جَزيلِ قِسَمِكَ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ لاِهْلِ طاعَتِكَ وَاجْعَلْنى فى جُنَّةٍ مِنْ شِرارِ بَرِيَّتِكَ رَبِّ اِنْ لَمْ اَكُنْ مِنْ اَهْلِ ذلِكَ فَاَنْتَ اَهْلُ الْكَرَمِ وَالْعَفْوِ وَالْمَغْفِرَةِ وَ جُدْ عَلَىَّ بِما اَنْتَ اَهْلُهُ لا بِما اَسْتَحِقُّهُ فَقَدْ حَسُنَ ظَنّى بِكَ وَ تَحَقَّقَ رَجاَّئى لَكَ وَ عَلِقَتْ نَفْسى بِكَرَمِكَ فَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ وَ اَكْرَمُ الاْكْرَمينَ اَللّهُمَّ وَاخْصُصْنى مِنْ كَرَمِكَ بِجَزيلِ قِسَمِكَ وَاَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَاغْفِر لِىَ الَّذنْبَ الَّذى يَحْبِسُ عَلَىَّ الْخُلُقَ وَ يُضَيِّقُ عَلىَّ الرِّزْقَ حَتّى اَقُومَ بِصالِحِ رِضاكَ وَ اَنْعَمَ بِجَزيلِ عَطاَّئِكَ وَاَسْعَدَ بِسابِغِ نَعْماَّئِكَ فَقَدْ لُذْتُ بِحَرَمِكَ وَ تَعَرَّضْتُ لِكَرَمِكَ وَاسْتَعَذْتُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَ بِحِلْمِكَ مِنْ غَضَبِكَ فَجُدْ بِما سَئَلْتُكَ وَاَنِلْ مَا الْتَمَسْتُ مِنْكَ اَسْئَلُكَ بِكَ لابِشَىءٍهُوَ اَعْظَمُ مِنْكَ.

پس به سجده مى روى و ۲۰ مرتبه يا رَبِّ ، ۷ مرتبه يا اَللّهُ، ۷ مرتبه لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، ۱۰ مرتبه ما شآءَ اللّهُ، ۱۰ مرتبه لاقُوّةَ اِلاّ بِاللّهِ، و ۱۰ مرتبه صلوات مى فرستى بر پيغمبر و آل او (ع) و حاجت خود را از خدا بخواه. سوگند به خدا كه اگر به سبب اين عمل به عدد قطرات باران حاجت بخواهى هر آينه برساند به تو خداوند عزوجل آن حاجت‌ها را به كَرَم عَميم و فَضْل جَسيمِ خود.

اعمال روز نيمه شعبان

عيد مولود شريف امام دوازدهم مَوْلانا وَ اِمامُنا الْمَهْدِىُّ حضرت حجّة بن الحسن صاحبُ الزَّمان صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ است و مستحب است زيارت آن حضرت (عج) در هر زمان و مكان و در هر جا و دعا براى تعجيل ظهور آن حضرت در هنگام زيارت و به خصوص تاكيد شده به زيارت آن حضرت در سرداب سامراء، و ظهور آن حضرت و فرمانروائيش مسلم است و او است كه زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر شده باشد از ستم و بيدادگري نتواند جز تو اى مهربان‌ترين مهربانان.

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:35  توسط خودم  | 

 

تاریخ انتشار : جمعه ۱۶ تير ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۰۹

ایسنا نوشت:

 
قائم مقام ستاد اقامه نماز کشور گفت: همه اصحاب امام زمان (عج) جوان و 50 نفرشان زن هستند.

 
حجت‌الاسلام کلباسی تصريح كرد:با بيان اینکه یاران مخلص امام دوازدهم در زمان ظهور حضرت 313 نفرهستند که 50 نفر از این یاران را زنان تشکیل می‌دهند، اظهار کرد: در زمان به زمین آمدن حضرت عیسی (ع) نيز كه به همراه امام زمان (عج) خواهند آمد، 800 نفر از پیروان ايشان زن هستند و این امر نشان می‌دهد که زنان نقش موثری در انتظار منجی دارند.

 
كلباسي با بيان اینکه در قرآن 280 قصه وجود دارد، خاطرنشان کرد: قصه تولد حضرت موسی (ع) شبيه تولد امام زمان (عج) است و همان‌طور که فرعون نتوانست مانع به دنیا آمدن حضرت موسی (ع) شود، طاغوت زمان امام حسن عسكری (ع) نیز نتوانست مانع تولد فرزند ایشان شود.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:33  توسط خودم  | 

 

حقایقی اعجاب انگیز درباره مغز انسان         

آیـا تـا کنون اتـفاق افـتاده کـه در مـورد مـغز خود فکر کنید و
نسبت به عملکرد آن اظهار تعجب نمایید؟

در این مقاله قصد داریم تا شما را با چند نمونه از سحرآمیز
ترین حقایق موجود درمورد مغز شگفت انگیزتان آشنا کنیم.

- وزن طبیعی مغز یک انسان معمولی چیزی در حدود 1300
تا 1400 گرم می باشد، چیزی در حدود یک کیسه شکر.

- مغز انسان از مغز فیل ها کوچکتر است. وزن مغز یک فیل چیزی در حدود 6000 گرم اندازه گیری شده است. این در حالی است که مغز انسان از مغز میمون ها بزرگتر است. مغز یک میمون وزنی معادل 95 گرم دارد! مغز سگ ها چیزی در حدود 72 گرم و گربه ها 30 گرم برآورد می شود.

- میزان وزن پوست کلی بدن دو برابر میزان وزن مغز انسان می باشد!

- وزن مغز انسان %2 از کل وزن بدن او را تشکیل می دهد. حداکثر عرض آن 14میلی متر، طول 167 میلی متر و ارتفاع 93 میلی متر دارد.

- در ماه های اولیه حاملگی، یاخته های عصبی موجود در مغز با سرعتی معادل 2500 نرون در دقیقه تولید مثل می کنند.

- 60 درصد کل حجم مغز را سلول های سفید و 40 درصد آنرا سلول های خاکستری تشکیل می دهند.

- سرعت انتقال اطلاعات در نرون های مختلف، متفاوت است. نرخ این انتقال می تواند به کندی 5/0 متر در ثانیه باشد و یا به تندی 120 متر بر ثانیه باشد. رقم 120 متر در ثانیه معادل عددی نزدیک به 268 مایل در ساعت می باشد.

- 75% از مغز یک انسان را آب تشکیل می دهد.

- مغز انسان قادر است بیش از تعداد کل اتم های موجود در کل دنیا، ایده در خود داشته باشد و آنها را تجزیه تحلیل نماید!

- اگر می شد نیرویی که در مغز جریان دارد را مهار نمود، به واسطه آن می توانستید یک لامپ 10 واتی را روشن نگه دارید.

- "من 10 سال پیش عمل جراحی مغز انجام دادم، به همین دلیل اطلاعات بسیار جالبی در مورد مغز دستگیرم شد. به عنوان مثال متوجه شدم که خود مغز هم میتواند درد را احساس کند. (می توان نتیجه گرفت که عمل جراحی مغز درد زیادی به همراه دارد!)"

- 20% از کل اکسیژنی که در بدن پمپاژ می شود، به مغز می رسد.

- و در حدود 75 میلی لیتر از خون در هر دقیقه به مغز پمپاژ می شود.

- مغز شما حاوی 100 میلیارد یاخته ی عصبی است.

یعنی چیزی در حدود 166 برابر کل افرادی که بر روی کره زمین زندگی می کنند.

حتی می توانیم در حدود 3171 سال به عقب باز گردیم و تمام انسان هایی را که از آن موقع تا کنون بر روی زمین زندگی می کرده اند را نیز در شمارش خود به حساب آوریم، آنوقت شاید تعداد آنها با نرون های موجود در مغز برابری کند.

- زمانی که شما به دنیا آمدید مغزتان چیزی در حدود 300 تا 400 گرم بود، اما تمام سلول هایی را که می بایست تا آخر عمر داشته باشید، در مغزتان وجود داشت. در حقیقت می توان گفت که مغز یکی از اندام هایی است که در زمان تولد از سایر اندام ها به فرم بلوغ یافته ی خود نزدیک تر است.

و ...

- رشد مغز در سن 18 سالگی متوقف می شود.

- تعداد گذرگاههای اندیشه ای که مغز می تواند تولید کند عبارت است از:

یک عدد 1 که جلوی آن 5/10 میلیون کیلومتر صفر با خط معمولی تایپ شده باشد!

- بیهوشی 8 تا 10 ثانیه پس از نرسیدن خون به مغز اتفاق می افتد.

- کل مقوله های مربوط به "تفکر" توسط جریان الکتریسته و تغییر و تحولات شیمیایی میسر می شوند.

اطلاعاتی در مورد مغز

مغز چیست؟

مغز انسان یکی از جالب ترین چیزهایی است که بر روی این سیاره یافت می شود.

این ماده گرم و نرم گوشتی به شما اجازه فکر کردن، راه رفتن، صحبت کردن، یاد گرفتن، دوست یابی، درک احساسات، و درک معنای زنده بودن را می دهد.

کدام حیوان بزرگترین مغز را دارد؟

وال برگترین مغز را دارد به طوریکه وزن مغز این حیوان چیزی نزدیک به 6 کیلوگرم می باشد.

با در نظر گرفتن نسبت وزن کلی بدن به وزن مغز، انسان ها بزرگترین مغز را نسبت به وزن بدن خود دارند.

سلول های مغزی چه کاری انجام می دهند؟

هر یک از سلول ها با هزاران سلول دیگر مغزی در ارتباط هستند. هر بخش از مغز مسئول انجام کار مخصوص به خود می باشد (بوییدن، دیدن، صحبت کردن و غیره). ارتباط سلول های مغزی به گونه ای است که در کنار هم یک شبکه عظیم متصل را تشکیل می دهند. اگر شما بتوانید کل ثانیه هایی را که از زمان دایناسورها تا کنون گذشته است را بشمارید، آنوقت می توانید ارتباطاتی را که میان سلول های عصبی مغز وجود دارد را بشمارید.

آیا مغز هنگامیکه چیزی را یاد می گیریم تغییر می کند؟

دانشمندان بر این باورند که هر بار که یک فکر جدید به ذهنتان خطور می کند و یا چیزی را در ذهن خود حفظ می کنید، یک پیوند عصبی جدید در مغز ایجاد می شود.

آیا می توانم حافظه خود را تقویت کنم؟

البته؛ حافظه شما هم مانند یک ماهیچه ها، شبیه به ماهیچه های دیگر بدن است. هرچقدر بیشتر از آن استفاده کنید، بهتر می شود. بنابراین می توانید برای آن تمرینات روزانه ای در نظر بگیرید. به عنوان مثال در مورد ریزترین جزئیات کارهایی که در طول امروز انجام داده اید، فکر کنید: زمانیکه در حال قدم زدن به طرف محل کار یا مدرسه بودید، زمانی که با کسی صحبت می کردید یا سعی کنید تمام چهره های جدید، نام ها، بوها، و یا مکان هایی که را که امروز با آنها آنها شدید را به خاطر بیاورید.

آیا می توانم یادبگیرم که سریع تر فکر کنم؟

بله، مانند سایر چیزهای دیگر، زمانیکه تمرین کنید، مطمئناً می توانید از عهده آن بر بیایید. مثلاً در مورد تمام لغاتی که با حرف "پ" شروع می شوند، و یا به یاد آوردن نام تمام حیوانات، شروع کنید. حل جداول حروف متقاطع، پازل، و معما نیز انعطاف پذیری مغز را بیشتر کرده و به شما اجازه می دهند تا روند تفکر خود را تسریع بخشید.

آیا مغز اینشتین بزرگتر از افراد عادی بوده؟

نه، حتی می توان گفت که مغز او از حالت طبیعی هم کوچک تر بوده. هوش بالای او به واسطه پیوند های ایجاد شده میان سلول های عصبی مغزش ایجاد شده بود. هر زمان که شما چیز جدیدی یاد می گیرید، یک ارتباط جدید میان سلول های مغزتان ایجاد میشود

 

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:33  توسط خودم  | 

 

حقایقی اعجاب انگیز درباره مغز انسان         

آیـا تـا کنون اتـفاق افـتاده کـه در مـورد مـغز خود فکر کنید و
نسبت به عملکرد آن اظهار تعجب نمایید؟

در این مقاله قصد داریم تا شما را با چند نمونه از سحرآمیز
ترین حقایق موجود درمورد مغز شگفت انگیزتان آشنا کنیم.

- وزن طبیعی مغز یک انسان معمولی چیزی در حدود 1300
تا 1400 گرم می باشد، چیزی در حدود یک کیسه شکر.

- مغز انسان از مغز فیل ها کوچکتر است. وزن مغز یک فیل چیزی در حدود 6000 گرم اندازه گیری شده است. این در حالی است که مغز انسان از مغز میمون ها بزرگتر است. مغز یک میمون وزنی معادل 95 گرم دارد! مغز سگ ها چیزی در حدود 72 گرم و گربه ها 30 گرم برآورد می شود.

- میزان وزن پوست کلی بدن دو برابر میزان وزن مغز انسان می باشد!

- وزن مغز انسان %2 از کل وزن بدن او را تشکیل می دهد. حداکثر عرض آن 14میلی متر، طول 167 میلی متر و ارتفاع 93 میلی متر دارد.

- در ماه های اولیه حاملگی، یاخته های عصبی موجود در مغز با سرعتی معادل 2500 نرون در دقیقه تولید مثل می کنند.

- 60 درصد کل حجم مغز را سلول های سفید و 40 درصد آنرا سلول های خاکستری تشکیل می دهند.

- سرعت انتقال اطلاعات در نرون های مختلف، متفاوت است. نرخ این انتقال می تواند به کندی 5/0 متر در ثانیه باشد و یا به تندی 120 متر بر ثانیه باشد. رقم 120 متر در ثانیه معادل عددی نزدیک به 268 مایل در ساعت می باشد.

- 75% از مغز یک انسان را آب تشکیل می دهد.

- مغز انسان قادر است بیش از تعداد کل اتم های موجود در کل دنیا، ایده در خود داشته باشد و آنها را تجزیه تحلیل نماید!

- اگر می شد نیرویی که در مغز جریان دارد را مهار نمود، به واسطه آن می توانستید یک لامپ 10 واتی را روشن نگه دارید.

- "من 10 سال پیش عمل جراحی مغز انجام دادم، به همین دلیل اطلاعات بسیار جالبی در مورد مغز دستگیرم شد. به عنوان مثال متوجه شدم که خود مغز هم میتواند درد را احساس کند. (می توان نتیجه گرفت که عمل جراحی مغز درد زیادی به همراه دارد!)"

- 20% از کل اکسیژنی که در بدن پمپاژ می شود، به مغز می رسد.

- و در حدود 75 میلی لیتر از خون در هر دقیقه به مغز پمپاژ می شود.

- مغز شما حاوی 100 میلیارد یاخته ی عصبی است.

یعنی چیزی در حدود 166 برابر کل افرادی که بر روی کره زمین زندگی می کنند.

حتی می توانیم در حدود 3171 سال به عقب باز گردیم و تمام انسان هایی را که از آن موقع تا کنون بر روی زمین زندگی می کرده اند را نیز در شمارش خود به حساب آوریم، آنوقت شاید تعداد آنها با نرون های موجود در مغز برابری کند.

- زمانی که شما به دنیا آمدید مغزتان چیزی در حدود 300 تا 400 گرم بود، اما تمام سلول هایی را که می بایست تا آخر عمر داشته باشید، در مغزتان وجود داشت. در حقیقت می توان گفت که مغز یکی از اندام هایی است که در زمان تولد از سایر اندام ها به فرم بلوغ یافته ی خود نزدیک تر است.

و ...

- رشد مغز در سن 18 سالگی متوقف می شود.

- تعداد گذرگاههای اندیشه ای که مغز می تواند تولید کند عبارت است از:

یک عدد 1 که جلوی آن 5/10 میلیون کیلومتر صفر با خط معمولی تایپ شده باشد!

- بیهوشی 8 تا 10 ثانیه پس از نرسیدن خون به مغز اتفاق می افتد.

- کل مقوله های مربوط به "تفکر" توسط جریان الکتریسته و تغییر و تحولات شیمیایی میسر می شوند.

اطلاعاتی در مورد مغز

مغز چیست؟

مغز انسان یکی از جالب ترین چیزهایی است که بر روی این سیاره یافت می شود.

این ماده گرم و نرم گوشتی به شما اجازه فکر کردن، راه رفتن، صحبت کردن، یاد گرفتن، دوست یابی، درک احساسات، و درک معنای زنده بودن را می دهد.

کدام حیوان بزرگترین مغز را دارد؟

وال برگترین مغز را دارد به طوریکه وزن مغز این حیوان چیزی نزدیک به 6 کیلوگرم می باشد.

با در نظر گرفتن نسبت وزن کلی بدن به وزن مغز، انسان ها بزرگترین مغز را نسبت به وزن بدن خود دارند.

سلول های مغزی چه کاری انجام می دهند؟

هر یک از سلول ها با هزاران سلول دیگر مغزی در ارتباط هستند. هر بخش از مغز مسئول انجام کار مخصوص به خود می باشد (بوییدن، دیدن، صحبت کردن و غیره). ارتباط سلول های مغزی به گونه ای است که در کنار هم یک شبکه عظیم متصل را تشکیل می دهند. اگر شما بتوانید کل ثانیه هایی را که از زمان دایناسورها تا کنون گذشته است را بشمارید، آنوقت می توانید ارتباطاتی را که میان سلول های عصبی مغز وجود دارد را بشمارید.

آیا مغز هنگامیکه چیزی را یاد می گیریم تغییر می کند؟

دانشمندان بر این باورند که هر بار که یک فکر جدید به ذهنتان خطور می کند و یا چیزی را در ذهن خود حفظ می کنید، یک پیوند عصبی جدید در مغز ایجاد می شود.

آیا می توانم حافظه خود را تقویت کنم؟

البته؛ حافظه شما هم مانند یک ماهیچه ها، شبیه به ماهیچه های دیگر بدن است. هرچقدر بیشتر از آن استفاده کنید، بهتر می شود. بنابراین می توانید برای آن تمرینات روزانه ای در نظر بگیرید. به عنوان مثال در مورد ریزترین جزئیات کارهایی که در طول امروز انجام داده اید، فکر کنید: زمانیکه در حال قدم زدن به طرف محل کار یا مدرسه بودید، زمانی که با کسی صحبت می کردید یا سعی کنید تمام چهره های جدید، نام ها، بوها، و یا مکان هایی که را که امروز با آنها آنها شدید را به خاطر بیاورید.

آیا می توانم یادبگیرم که سریع تر فکر کنم؟

بله، مانند سایر چیزهای دیگر، زمانیکه تمرین کنید، مطمئناً می توانید از عهده آن بر بیایید. مثلاً در مورد تمام لغاتی که با حرف "پ" شروع می شوند، و یا به یاد آوردن نام تمام حیوانات، شروع کنید. حل جداول حروف متقاطع، پازل، و معما نیز انعطاف پذیری مغز را بیشتر کرده و به شما اجازه می دهند تا روند تفکر خود را تسریع بخشید.

آیا مغز اینشتین بزرگتر از افراد عادی بوده؟

نه، حتی می توان گفت که مغز او از حالت طبیعی هم کوچک تر بوده. هوش بالای او به واسطه پیوند های ایجاد شده میان سلول های عصبی مغزش ایجاد شده بود. هر زمان که شما چیز جدیدی یاد می گیرید، یک ارتباط جدید میان سلول های مغزتان ایجاد میشود

 

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:33  توسط خودم  | 

 

حقایقی اعجاب انگیز درباره مغز انسان         

آیـا تـا کنون اتـفاق افـتاده کـه در مـورد مـغز خود فکر کنید و
نسبت به عملکرد آن اظهار تعجب نمایید؟

در این مقاله قصد داریم تا شما را با چند نمونه از سحرآمیز
ترین حقایق موجود درمورد مغز شگفت انگیزتان آشنا کنیم.

- وزن طبیعی مغز یک انسان معمولی چیزی در حدود 1300
تا 1400 گرم می باشد، چیزی در حدود یک کیسه شکر.

- مغز انسان از مغز فیل ها کوچکتر است. وزن مغز یک فیل چیزی در حدود 6000 گرم اندازه گیری شده است. این در حالی است که مغز انسان از مغز میمون ها بزرگتر است. مغز یک میمون وزنی معادل 95 گرم دارد! مغز سگ ها چیزی در حدود 72 گرم و گربه ها 30 گرم برآورد می شود.

- میزان وزن پوست کلی بدن دو برابر میزان وزن مغز انسان می باشد!

- وزن مغز انسان %2 از کل وزن بدن او را تشکیل می دهد. حداکثر عرض آن 14میلی متر، طول 167 میلی متر و ارتفاع 93 میلی متر دارد.

- در ماه های اولیه حاملگی، یاخته های عصبی موجود در مغز با سرعتی معادل 2500 نرون در دقیقه تولید مثل می کنند.

- 60 درصد کل حجم مغز را سلول های سفید و 40 درصد آنرا سلول های خاکستری تشکیل می دهند.

- سرعت انتقال اطلاعات در نرون های مختلف، متفاوت است. نرخ این انتقال می تواند به کندی 5/0 متر در ثانیه باشد و یا به تندی 120 متر بر ثانیه باشد. رقم 120 متر در ثانیه معادل عددی نزدیک به 268 مایل در ساعت می باشد.

- 75% از مغز یک انسان را آب تشکیل می دهد.

- مغز انسان قادر است بیش از تعداد کل اتم های موجود در کل دنیا، ایده در خود داشته باشد و آنها را تجزیه تحلیل نماید!

- اگر می شد نیرویی که در مغز جریان دارد را مهار نمود، به واسطه آن می توانستید یک لامپ 10 واتی را روشن نگه دارید.

- "من 10 سال پیش عمل جراحی مغز انجام دادم، به همین دلیل اطلاعات بسیار جالبی در مورد مغز دستگیرم شد. به عنوان مثال متوجه شدم که خود مغز هم میتواند درد را احساس کند. (می توان نتیجه گرفت که عمل جراحی مغز درد زیادی به همراه دارد!)"

- 20% از کل اکسیژنی که در بدن پمپاژ می شود، به مغز می رسد.

- و در حدود 75 میلی لیتر از خون در هر دقیقه به مغز پمپاژ می شود.

- مغز شما حاوی 100 میلیارد یاخته ی عصبی است.

یعنی چیزی در حدود 166 برابر کل افرادی که بر روی کره زمین زندگی می کنند.

حتی می توانیم در حدود 3171 سال به عقب باز گردیم و تمام انسان هایی را که از آن موقع تا کنون بر روی زمین زندگی می کرده اند را نیز در شمارش خود به حساب آوریم، آنوقت شاید تعداد آنها با نرون های موجود در مغز برابری کند.

- زمانی که شما به دنیا آمدید مغزتان چیزی در حدود 300 تا 400 گرم بود، اما تمام سلول هایی را که می بایست تا آخر عمر داشته باشید، در مغزتان وجود داشت. در حقیقت می توان گفت که مغز یکی از اندام هایی است که در زمان تولد از سایر اندام ها به فرم بلوغ یافته ی خود نزدیک تر است.

و ...

- رشد مغز در سن 18 سالگی متوقف می شود.

- تعداد گذرگاههای اندیشه ای که مغز می تواند تولید کند عبارت است از:

یک عدد 1 که جلوی آن 5/10 میلیون کیلومتر صفر با خط معمولی تایپ شده باشد!

- بیهوشی 8 تا 10 ثانیه پس از نرسیدن خون به مغز اتفاق می افتد.

- کل مقوله های مربوط به "تفکر" توسط جریان الکتریسته و تغییر و تحولات شیمیایی میسر می شوند.

اطلاعاتی در مورد مغز

مغز چیست؟

مغز انسان یکی از جالب ترین چیزهایی است که بر روی این سیاره یافت می شود.

این ماده گرم و نرم گوشتی به شما اجازه فکر کردن، راه رفتن، صحبت کردن، یاد گرفتن، دوست یابی، درک احساسات، و درک معنای زنده بودن را می دهد.

کدام حیوان بزرگترین مغز را دارد؟

وال برگترین مغز را دارد به طوریکه وزن مغز این حیوان چیزی نزدیک به 6 کیلوگرم می باشد.

با در نظر گرفتن نسبت وزن کلی بدن به وزن مغز، انسان ها بزرگترین مغز را نسبت به وزن بدن خود دارند.

سلول های مغزی چه کاری انجام می دهند؟

هر یک از سلول ها با هزاران سلول دیگر مغزی در ارتباط هستند. هر بخش از مغز مسئول انجام کار مخصوص به خود می باشد (بوییدن، دیدن، صحبت کردن و غیره). ارتباط سلول های مغزی به گونه ای است که در کنار هم یک شبکه عظیم متصل را تشکیل می دهند. اگر شما بتوانید کل ثانیه هایی را که از زمان دایناسورها تا کنون گذشته است را بشمارید، آنوقت می توانید ارتباطاتی را که میان سلول های عصبی مغز وجود دارد را بشمارید.

آیا مغز هنگامیکه چیزی را یاد می گیریم تغییر می کند؟

دانشمندان بر این باورند که هر بار که یک فکر جدید به ذهنتان خطور می کند و یا چیزی را در ذهن خود حفظ می کنید، یک پیوند عصبی جدید در مغز ایجاد می شود.

آیا می توانم حافظه خود را تقویت کنم؟

البته؛ حافظه شما هم مانند یک ماهیچه ها، شبیه به ماهیچه های دیگر بدن است. هرچقدر بیشتر از آن استفاده کنید، بهتر می شود. بنابراین می توانید برای آن تمرینات روزانه ای در نظر بگیرید. به عنوان مثال در مورد ریزترین جزئیات کارهایی که در طول امروز انجام داده اید، فکر کنید: زمانیکه در حال قدم زدن به طرف محل کار یا مدرسه بودید، زمانی که با کسی صحبت می کردید یا سعی کنید تمام چهره های جدید، نام ها، بوها، و یا مکان هایی که را که امروز با آنها آنها شدید را به خاطر بیاورید.

آیا می توانم یادبگیرم که سریع تر فکر کنم؟

بله، مانند سایر چیزهای دیگر، زمانیکه تمرین کنید، مطمئناً می توانید از عهده آن بر بیایید. مثلاً در مورد تمام لغاتی که با حرف "پ" شروع می شوند، و یا به یاد آوردن نام تمام حیوانات، شروع کنید. حل جداول حروف متقاطع، پازل، و معما نیز انعطاف پذیری مغز را بیشتر کرده و به شما اجازه می دهند تا روند تفکر خود را تسریع بخشید.

آیا مغز اینشتین بزرگتر از افراد عادی بوده؟

نه، حتی می توان گفت که مغز او از حالت طبیعی هم کوچک تر بوده. هوش بالای او به واسطه پیوند های ایجاد شده میان سلول های عصبی مغزش ایجاد شده بود. هر زمان که شما چیز جدیدی یاد می گیرید، یک ارتباط جدید میان سلول های مغزتان ایجاد میشود

 

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:32  توسط خودم  | 

نامه ای به امام زمان

 

اوّل نامه «السّلام علیك»

محضر عالی و شریف شما

نامه ای می نویسد از غمتان

بنده ی عاصی و ضعیف شما

 

نامه ای از محلّه ی غم و رنج

كوچه ی بی كسی، پلاك بلا

شهر بدبختی و فلاكت و درد

كدپستی ش...نیست خاطر ما

 

چشم بد دور، چشم این مردم

به هر آنجا كه می شود باز است

توی Mp4 و موبایل همه

پر آهنگ و رقص و آواز است

 

گوش ها عادت همیشگی اش

تكنو و جاز و رپّ و راك و متال

معذرت! این قبیله می گویند:

گور بابای این حرام و حلال 

 

جای تصویر قاب نام «علی»

اكثرا ماهواره می بینند

پر دود است آسمان امّا

به گمان كه ستاره می بینند

 

مسجد و هیئت و نماز و دعا

كه نپرسید،‌ ور شكسته شده

بال های اجابت مردم

با گناه كبیره بسته شده

 

عدّه ای پیروان كابالا

عّده ای جیره خوار بودائیسم

عدّه ای توده ایّ و بی دین اند

عده ای بنده ی برهمائیسم

 

فیلم ها مملو بدآموزی

پرِ از صحنه های مسئله دار

دستمان را بگیر آقا جان!

«و قنا ربّنا عذابَ النّار»

 

پسران اشبهُ النّساء و زنان...

اشبهٌ بالرّجال، می بخشید

خانه داران اسیر ده جین ظرف

نشكن و آركوپال، می بخشید

 

چت و ایمیل و سرچ اینترنت

مایه ی ننگ و عار و فحشا شد

اشهدُ لا اله الّا الله

علناً زیر پا و حاشا شد

 

در میان حجاب و حفظ عفاف

ورزش بانوان ایرانی

جودو و كشتی و كاراته و بوكس

زین سواریّ و دو وَ میدانی

 

پیرهن ها چقدر اندامی

خشت شلوارها چه كوتاه اند

این جماعت حجاب و مقنعه را

بلكه حتّی تو را نمی خواهند

 

سرتان را به درد آوردم

معذرت گر سخن اطاله شده

جنس مرغوب شیعه ات، امروز

بین بازار استحاله شده

 

حرف آخر همین كه انسان ها

با خدا و شما غریبه شدند

با خدا و شما و خوبی ها

قوم پر ادّعا غریبه شدند

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:32  توسط خودم  | 
بيماري که فقط براي جسم نيست! خيلي از ما - بدون تعارف- روح و روان بيمار داريم و گرفتار عادت هاي غلط اخلاقي هستيم. يکي از اين عادت هاي زشت بيماري غيبت کردن است که اين روزها در جامعه خيلي فراگير شده. خود شما اگر حساب کنيد که در طول همين يکي دو روز گذشته غيبت چند نفره را کرده ايد و غيبت چند نفره را شنيده ايد. احتمالا گفته هاي ما را تاييد مي کنيد. اگر واقعا به دنبال راهکاري براي ترک اين عادت زشت هستيد. حتما نسخه هاي درماني بزرگان دين را در اين خصوص بخوانيد.

1- با محبوب خدا دشمني نکنيم
 

امام (ره) در کتاب «چهل حديث» درباره درمان غيبت نوشته اند: « بدان که علاج اين خطيئه عظيمه چون خطيئات ديگر به علم نافع و عمل توان کرد. اما علم پس چنين است که انسان تفکر کند در فايده اين عمل و آن را مقايسه کند با نتايج سود و ثمرات زشتي که دارد. سپس آن را در ميزان عقل گذاشته و از آن نتيجه گيرد. البته انسان با خود دشمني ندارد و تمام معاصي از روي جهالت و ناداني و غفلت از خود گناه و نتايج آن از او سر مي زند. تنها فايده خيالي آن، اين است که انسان به قدر چند دقيقه از روي شهوت نفساني سخن مي گويد.» به فرموده امام (ره) اين رذيله اخلاقي آثار سوء فراواني دارد. از جمله آثار غيبت اين است که انسان از چشم مردم مي افتد و اطمينان آنان از او سلب مي شود. نکته بعد اين است که بيان نقص و زشتي براي غيبت کننده هم خوشايند نيست بنابراين اگر کار را از حد بگذراند و آبروي مردم را ببرد، خداوند او را در همين عالم رسوا مي کند. انسان بايد از رسوايي اي که به دست حق تعالي صورت مي گيرد بترسد.»

2- به کرامت دروني خودمان توجه کنيم
 

آيت الله مير محمد يثربي درباره افکار درماني غيبت مي گويد: «الغيبت جهد العاجز / انسان ناتوان از غيبت مي کند.» انسان ناتواني که موقعيت خود را در خطر مي بيند و براي سر و سامان دادن به آن هر کاري مي کند. براي تحقير شخصيت ديگري و فرو نشاندن آتش حسد خم خود به غيبت روي مي آورد. اين نشان از حقارت دروني و نفساني اوست. در واقع غيبت کننده در مرداب دروني خود دست و پا مي زند و بيشتر در آن فرو مي رود. در حالي که اگر بداند وقتي غيبت مي کند خودش را پست و حقير کرده و عزت نفسش را زير سوال مي برد. براي ممانعت از اين کار غيبت را کنار مي گذارد. راهکار اين است که انسان به عواقب دنيوي و اخروي انجام اين رذيله اخلاقي فکر کند. در روايات در خصوص عقوبت دنيوي غيبت آمده: «اگر انسان از ديگري غيبت کند و با اين کار عيوبش را بر ملا کند، خداوند متعال نيز دنبال عيوب او خواهد بود و آنها را برملا مي کند؛ حتي زماني که در کنج خانه اش باشد.»

3- خودمان را جريمه کنيم
 

حجت الاسلام علي الماسي به نقل از مرحوم ملا مهدي نراقي در کتاب «جامع السعادت» راه درمان غيبت را اين طور بيان مي کند: « وقتي فردي پشت سر مسلماني صبحت مي کند مثل اين است که گوشت برادر ديني خود را خورده باشد. اگر انسان اين موضوع را در نظر بيگرد که موقع غيببت کردن در حال انجام چنين کاري است، مسلما به آن ادامه نخواهد داد. راه حل ديگري که بيشتر براي افراد عادي به کار برده مي شود اين است که غيبت کننده مجازاتي را براي خودش تعريف کند و با هر بار غيبت، آن را جاري کند؛ البته مجازاتي که در محدوده شرع قرار گيرد و فرضا مبلغي را به عنوان صدقه کنار بگذارد و به دفعات مقدار آن را بالا ببرد. در صورتي که عادت غيبت کردن را ترک کند، تنبيه سخت تري را در نظر بگيرد؛ مثلا روزه مستحبي بگيرد. راه ديگر حلاليت طلبي از فردي است که پشت سرش غيبت کرده ايم البته در صورتي که باعث بروز اختلاف نشويم به هر حال لازمه حلاليت طلبي اين است که فرد غرورش را بشکند.»

4- به خاطر غمخواري غيبت نکنيم
 

شهيد ثاني در کتاب رسائل خود مي نويسد: « يکي از راه هاي درمان غيبت اين است که غيبت کننده ريشه هاي غيبت را پيدا کرده و هنگام بروز آن عوامل، خلافش را انجام دهد.» هفت عاملي که به غيبت منجر مي شوند عبارتند از خشم و غضب، مجالس بيهوده، حسد، خودشيريني، تمسخر، برائت از عمل نادرست و از همه مهم تر غمخواري براي ديگران. زماني که انسان از شخص يا رفتاري دچار خشم مي شود شروع به بدگويي مي کند و مرتکب غيبت مي شود در چنين وضعيتي بهتر است انسان با فرو خوردن خشم خود، از ارتکاب به غيبت پرهيز کند. مجالس بيهوده اي که ذکر خدا در آن نباشد، جولانگاه شيطان خواهد بود.
بنابراين بهتر است انسان از حضور در چنين مجالسي دوري کرده و از صحبت درباره ديگران خودداري کند. وقتي فرد عمل زشت و ناصوابي انجام مي دهد، براي پوشاندن رفتار ناشايست خود به صحبت درباره رفتارهاي ناصحيح ديگران مي پردازد و در حقيقت غيبت ديگران را مي کند. براي جلوگيري از اين رذيله اخلاقي بهتر است فرد به جاي ميزان کردن اعمال ديگران، درباره رفتار و کردار خود تأمل کرده و براي بهتر شدن آن تلاش کند.»

5- اختيار زبانت را داشته باش!
 

راهکار آيت الله بهجت براي درمان اخلاق زشت غيبت کردن، به ويژه براي کساني که اين کار برايشان به صورت يک عادت درآمده اين است که قبل از هر چيز بر زبان و صحبت هايشان نظارت دقيق داشته باشند و از دوستاني که آنها را به غيبت تشويق مي کنند و همچنين از مجالسي که به نظر مي رسد براي غيبت آماده شده اند، پرهيز کنند. راه ديگر ايشان، توجه به اين نکته است که غيبت کردن يکي از نشانه هاي ناتواني، فقدان شخصيت و عقده خود کم بيني است. فرد با غيبت کردن، پرده از اين صفات خود برمي دارد و قبل از اينکه شخصيت اجتماعي ديگري را بشکند، شخصيت خودش را درهم مي شکند. و موجبات سلب اعتماد ديگران را فراهم مي آورد.
همچنين غيبت کننده بايد به اين نکته توجه کند که نيروهاي انسان محدود است؛ بنابراين اگر نيرويي را که براي ريختن آبروي اشخاص و شکستن موقعيت اجتماعي آنها صرف مي کند، در رقابت هاي صحيح و سازنده به کار بگيرد، در زمان کوتاهي از رقيبان خود پيشي مي گيرد بدون اينکه ضربه اي بر افراد وارد کند.
 

6- به نتيجه غيبت فکر کنيم
 

طبق نظر آيت الله مکارم شيرازي مهم ترين راه براي درمان غيبت، توجه به پيامدهاي سوء مادي، معنوي و فردي و اجتماعي آن است؛ « اگر انسان به اين نکته توجه کند که باعث غيبت او را از چشم مردم مي اندازد و به عنوان فردي خائن، حق نشناس و ناتوان در جامعه معرفي مي شود اين رذيله اخلاقي را انجام نمي دهد. غيبت اعتماد و اطمينان را در جامعه متزلزل مي کند، حسنات را از بين مي برد و بار سيئات ديگران را به دوش غيبت کننده مي گذارد مهم تر از همه اينکه عبادت فرد تا چهل روز پذيرفته نمي شود و در دسته کساني قرار مي گيرد: قبل از همه وارد دوزخ مي شوند. از طرفي اگر توبه کند و توبه او پذيرفته شود جزو آخرين کساني است که وارد بهشت مي شود. همچنين به اين حقيقت توجه داشته باشيد که غيبت، حق الناس است چرا که آبروي خلق خدا را مي برد و ارزش آبروي هر کس مثل ارزش جان و مال اوست و تا صاحب حق راضي نشود، خدا او را نمي بخشد. همچنين ممکن است مرتکب غيبت شود و نتواند حلاليت طلبي کند. بنابراين بار اين گناه براي هميشه بر دوشش خواهد ماند. اگر غيبت کننده، به اين مسائل توجه کند، يقيناً از کار خود منصرف مي شود.»

7- شبه غيبت هم نکنيم
 

حجت الاسلام سيد کاظم ارفع معتقد است براي اينکه از غيبت نجات پيدا کنيم، بايد به مفاسدي که در زندگي فردي و اجتماعي شخص ايجاد مي شود، توجه کنيم. اين رذيله اخلاقي در آخرت هم گرفتاري هايي ايجاد مي کند. کافي است غيبت کننده بداند که پيامبر (ص) فرموده اند کسي که پشت سر مسلماني غيبت کند، خداوند چهل شبانه روز نماز و روزه اش را قبول نمي کند، مگر آنکه از کسي که غيبتش را کرده حلاليت بطلبد.
پس مراقب زبانمان باشيم و با فکر و مطالعه حرف بزنيم که اگر شبه غيبت هم هست چيزي نگوييم، که طبق فرمايش پيامبر(ص) رستگاري مومن در حفاظت از زبان اوست. نکته ديگر اينکه علت اين همه پافشاري قرآن و عترت در مذمت غيبت، به دليل مفاسد فردي و اجتماعي آن است؛ زيرا غيبت هدف بزرگ شارع مقدس اسلام را که وحدت و الفت بين مسلمين است به هم مي زند. شرع مقدس از ما مي خواهد مردان و زنان، با ايمان و در صلح و صفا و فکر و روح آزاد با يکديگر زندگي کنند.

8- ريشه غيبت را پيدا کنيم
 

آيت الله محمد هادي فقهي از شاگردان علامه طباطبايي در خصوص راه درمان غيبت مي گويد: « درمان اصلي هر بيماري جسمي، روحي و اخلاقي تنها با ريشه يابي عوامل و قطع آن امکان پذير است و از آنجا که عوامل بسياري در بروز اين صفت زشت موثرند بايد به سراغ آنها رفت. حسد، کينه توزي، انحصارطلبي، انتقام جويي و خود برتربيني از عواملي است که آدمي را به سمت غيبت مي برد و تا زماني که اينها از وجود انسان ريشه کن نشوند، رذيله غيبت از بين نخواهد رفت. راه حل اصلي براي غلبه بر رذيلت اخلاقي اين چنيني، توجه به مسئله تقواست. علامه طباطبايي براي انجام هر چه بهتر مسائل اخلاقي، شاگردانش را به تقوا سفارش مي کرد. در قرآن نيز در خصوص مسئله تقوا و صفات متقين آياتي وجود دارد. در سوره شمس مي خوانيم که خداوند متعال بعد از چند بار قسم خوردن، مسلمانان را به تقوا دعوت مي کند براي اجتناب از غيبت، راهي جز تقواپيشگي نيست. تقواپيشگي تمام صفات ناشايستي را که در انسان وجود دارد از بين برود.»
منبع:همشهري آيه سال چهارم ارديبهشت 91

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:31  توسط خودم  | 
اولین تماس غیر تجاری با موبایل در آوریل سال 1973 توسط دکتر مارتین، مدیر اسبق شرکت AT&T انجام گرفت و 20 سال بعد از آن زمان اولین تماس تلفن همراه در کشور ما برقرار شد. 19 مرداد ماه، یعنی همین چند روز پیش، شانزدهمین سالگرد ورود سیم کارت به شبکه مخابراتی کشور یا همان شانزدهمین تولد همراه اول بود.
16 سال پیش یعنی تیرماه سال 1372 بود که ثبت نام تلفن همراه در کشور آغاز شد. اما به دلیل عدم استقبال در آن زمان توسط مردم، روند ثبت نام چندین ماه به طول انجامید؛ به نحوی که در نهایت شرکت مخابرات‌ایران و شرکت پست توافق کردند به کسانی که در‌این زمینه بازاریابی کنند و قادر باشند یک یا چند مشتری به پست بکشانند مبلغی به عنوان پاداش پرداخت شود.
در آن زمان با تبلیغات فراوان و با شعار «با تلفن همراه همیشه در مقصد هستید» تا اواسط سال 74 جمعا 9 هزار و 947 نفر ثبت نام کردند که در شهریور همان سال واگذاری‌ها آغاز و بلافاصله بعد از ثبت نام به پایان رسید.

ورود تلفن همراه به ایران
از ‌این تاریخ به بعد، مردم ورود تلفن همراه به کشور را باور کردند؛ به طوری که هجوم متقاضیان به مخابرات و بازار به حدی رسید که قیمت سیم‌کارت در آن زمان گاهی اوقات به بالای 30 میلیون ریال نیز می‌رسید.
از کالای لوکس تا نیاز روزمره
اولین آگهی که برای معرفی تلفن همراه آن زمان در روزنامه‌های سیاه و سفید اطلاعات و کیهان به چاپ رسید با این متن همراه بود. «شبکه تلفن متحرک به دو صورت قابل نصب در خودرو با به صورت دستی در اختیار متقاضی قرار داده می‌شود تا در حال تردد، توقف در منزل یا محل کار مورد استفاده قرار گیرد.» در‌این آگهی آمده بود که 5 هزار شماره ثبت نام به عمل خواهد آمد و یک‌ماه بعد از ثبت نام واگذاری‌ها صورت می‌گیرد.
‌این شبکه در آن زمان تنها محدوده تهران بزرگ را از شرق به سرخه حصار، از غرب به ابتدای عوارضی جاده کرج، از جنوب به بهشت زهرا و از شمال به ارتفاعات شمال تهران محدود می‌کرد و تنها از ساعت 8 صبح تا 8 شب قابل دسترس بود.
ارائه اولین سیم‌کارت تلفن همراه در دوران وزارت دکتر غرضی در دولت‌ هاشمی‌رفسنجانی صورت گرفت. در آن زمان متقاضیان سیم‌کارت باید یک چک بانکی به مبلغ 5 میلیون ریال بابت هزینه اشتراک، هزینه نصب و بهای گوشی پرداخت می‌کردند. همچنین به منظور افزایش ‌ایمنی در حین رانندگی، متقاضیانی که درخواست تجهیزات اضافی جهت نصب در خودرو را داشتند، باید مبلغ 700 هزار ریال بابت تجهیزات اضافی پرداخت می‌کردند.

ورود تلفن همراه به ایران
با ورود اولین سیم‌کارت‌ها به بازار و در اختیار داشتن ‌این کالا که در آن زمان جزو کالاهای لوکس به حساب می‌آمد، به تدریج بر میزان متقاضیان ‌این کالا افزوده شد. در نتیجه استقبال از سوی مردم، متولیان تلفن همراه در مخابرات تصمیم گرفتند در تهران و چند شهر بزرگ ثبت‌نام انجام دهند. لذا در بهمن ماه سال 1374، از طریق پست و به صورت مکانیزه ثبت نام آغاز شد.
از آنجایی که در آن زمان در اطلاعیه‌های شرکت مخابرات‌ایران، زمان واگذاری بر حسب تاریخ و ساعت ثبت نام قید شده بود، تعداد زیادی از متقاضیان، همان روز اول حدود ساعت دو و نیم صبح به دفاتر پستی هجوم بردند.‌ این هجوم در روزهای دوم و سوم نیز ادامه داشت؛ ولی در روزهای بعد به حالت عادی بازگشت. در‌این سال در مجموع 185 هزار و 75 نفر ثبت نام کردند.
واگذاری سیم‌کارت ‌این گروه از متقاضیان که با گوشی هم تحویل می‌شد، از طریق پست و در دهه فجر سال 75 شروع و در اواخر سال 76 به پایان رسید. پایین آمدن قیمت تلفن همراه در بازار تا یک میلیون و پانصد هزار تومان، بدقولی مخابرات به دلیل تاخیر در واگذاری باعث شد تا تعداد متقاضیان برای سال 75 به 61 هزار و 900 نفر کاهش یابد.

ورود تلفن همراه به ایران
افزایش تعداد مشترکان تلفن همراه در کشور در آن سال‌های ابتدایی ورود ‌این فناوری به کشور حاشیه‌های جالبی را نیز در پیش داشت. با افزایش تعداد مشترکان و آن هم درحالی که در آن زمان چنین فناوری برای کاربران عجیب بود، اداره تحقیقات و مطالعات اجتماعی روابط عمومی‌ شرکت مخابرات‌ایران با درج آگهی‌هایی در روزنامه‌های آن زمان اقدام به برگزاری کلاس آموزش آشنایی با نحوه استفاده از تلفن همراه کرد.
همچنین اظهارات مقامات سیاسی کشور در آن زمان نیز پیرامون ‌این فناوری شاید هم اکنون برای کاربران فعلی جالب باشد. به عنوان مثال هاشمی‌رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری درباره استفاده از تلفن همراه در مراسم‌های گوناگون گفته بود: «تلفن دیجیتال امروز پیشرفته‌ترین ابزار استفاده از مخابرات است، خوشبختانه ما‌ این تکنولوژی را داریم و خودمان هم اداره می‌کنیم. حالا می‌توانیم‌ایمان بیاوریم به قدرت خوب نیروهای داخلیمان» یا در مراسم دیگری تاکید کرده بودند که «یک خط تلفن برکت عمر انسان را کلی بالا می‌برد و بسیاری از هزینه‌های زندگی را پایین می‌آورد.»

ورود تلفن همراه به ایران
سیم کارت به شرط گوشی
با فراگیر شدن تعداد کاربران تلفن همراه، مشاغل وابسته بسیاری نیز در کنار آن شکل گرفت. شاید صنف تعمیرگاه‌های تلفن همراه را بتوان به عنوان اولین مشاغل در آن زمان به حساب آورد.
همانطور که گفته شد در آن زمان درست همانند سایر اپراتورهای جهان ارائه گوشی نیز بر عهده شرکت مخابرات ‌ایران بود؛ اما جدا از بحث توسعه شبکه ارتباطی در آن زمان که یکی از دلایل اصلی در تاخیر ارائه سیم‌کارت به متقاضیان بود، ارائه گوشی از سوی مخابرات به متقاضیان نیز یکی از مهم‌ترین دلایل تاخیر در عرضه سیم‌کارت بود. همچنین در آن زمان ثبت نام سیم‌کارت تنها در شهرهایی صورت می‌گرفت که حداقل 400 متقاضی داشته باشد. بر همین اساس شرکت مخابرات‌ ایران در آن زمان تصمیم گرفت که تهیه گوشی تلفن همراه را به خود متقاضیان واگذار کند. از اواخر واگذاری‌ها سال 76 بود که به تدریج روند واردات گوشی تلفن همراه به کشور به شکلی مجزا از مخابرات شکل گرفت و متقاضیان سیم‌کارت ملزم بودند که به هنگام تحویل گرفتن خط خود گوشی مورد نظر را خود به مخابرات تحویل دهند. دلیل تحویل دادن گوشی متقاضیان به مخابرات همان بحثی بود که ‌این روزها بسیاری از واردکنندگان قانونی مطرح می‌کنند. ریجستری یا فعال نمودن گوشی‌هایی که به شکل قانونی و با پرداخت تعرفه وارداتی به گمرک به کشور وارد شده است.

ورود تلفن همراه به ایران
به همین منظور مخابرات ‌ایران در آن زمان اطلاعیه‌ای صادر کرد با این مضمون که، تمامی‌متقاضیانی که برای دریافت تلفن همراه ثبت نام نموده و وجوه مقرر را به حساب مخابرات‌ایران واریز کرده و قبض پستی در دست دارند، می‌توانند با ارائه دستگاه تلفن همراه از نمونه‌های مورد تایید شرکت مخابرات، متعاقبا از طریق شرکت پست جمهوری اسلامی ‌ایران، شماره و دستگاه تلفن خود را دریافت نمایند. همچنین متقاضیانی که قادر به تامین و ارائه دستگاه تلفن همراه هستند، باید تقاضای کتبی خود را با مشخص نمودن نوع و شماره سریال دستگاه در متن تقاضا به همراه کپی قبض پستی و کپی شناسنامه و خود دستگاه برای بررسی فنی و آماده سازی براساس تاریخ‌های تعیین شده به واحدهای امور مشترکین تحویل دهند. در آن زمان شرکت مخابرات‌ایران مبلغ 300 هزار ریال بابت هزینه آزمایش، تنظیم و تایید دستگاه به صورت علی‌الحساب از طریق قبوض کارکرد وصول می‌کرد و همچنین متقاضیانی که از‌این روش در زمره مشترکان تلفن همراه قرار می‌گرفتند، کماکان یک دستگاه گوشی از شرکت مخابرات‌ایران طلبکار بوده که بعد از فراهم شدن امکانات نسبت به تحویل آن اقدام خواهد شد. اما گوشی‌های مورد تایید شرکت مخابرات‌ایران در آن زمان عبارت بودند از: مدل‌های S4 و S6 زیمنس، مدل‌های HC600، HC800 و HC 1000 آلکاتل، مدل‌های CH337، GF337، GH388 و GF 388 اریکسون، مدل‌های 2110، 2110I، 1611 و 8110 نوکیا به همراه RC620 ساژم.

ورود تلفن همراه به ایران
به هر حال شبکه تلفن همراه کشور به تدریج و بعد از گذشت 16 سال رشد فزاینده‌ای را شاهد بود. به شکلی که در سال 1383 شرکت همراه اول به عنوان اولین اپراتور تلفن همراه کشور مصوب و خدمات ارائه تلفن همراه از مخابرات ‌ایران جدا و به ‌این شرکت واگذار شد. اولین مدیرعامل ‌این شرکت رسول سرائیان بود که در اواسط سال 85 جای خود را به وحید صدوقی داد. مدیرعامل 49 ساله‌ای که 16 سال پیش و درست در زمان زنگ خوردن اولین تلفن همراه کشور مدیرعامل صنایع الکترونیک شیراز بود و یك سال بعد از ارائه سیم‌كارت در كشور اولین تلفن همراه خود را در سال 74 خریداری كرد. منبع:تبيان
تصاویر در یک نگاه
+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:29  توسط خودم  | 
دست ها يکي از مهم ترين اعضاي بدن هستند که مي توان گاهي از روي آن ها حتي سن افراد را تخمين زد و براي همين مراقبت از آن ها مي تواند نقش مؤثري در زيبايي و بخصوص سلامت ما داشته باشد، اما براي اين که دست هايي هميشه شاداب و زيبا داشته باشيم، چه بايد کرد؟
1- اولين قدم توجه به موادي است که براي شست و شوي دست ها استفاده مي شود. به اين ترتيب که چون صابونها حالت قليايي داشته و رطوبت دست ها را با هر بار شست و شو خواهند گرفت، بايد از صابون هاي مايعي که حاوي شير يا روغن نارگيل بوده و در مرطوب نگه داشتن دست ها کمک مي کنند، استفاده کنيد.
2- براي مقام و سفيد تر شدن ناخن ها، ماهي يک بار آن ها در مخلوط آب و آبليمو به مدت ده دقيقه قرار دهيد.
3- سوهان ناخن را در زمان هاي معين و هنگامي که ناخن نياز به سوهان کشيدن دارد، استفاده کنيد. بعضي از خانم ها عادت دارند مرتباً دست هاي شان را سوهان بکشند. اين کار گاهي لايه لايه و شکننده شدن ناخن ها را به دنبال خواهد داشت.
4- تيزي لبه هاي ناخن ها را با سوهان ريز و نرم بگيريد.
5- اگر مي خواهيد دور ناخن ها را با قيچي صاف و تميز کنيد، اين کار را بعد از حمام و حتماً با دست هاي مرطوب انجام دهيد تا مشکلي پيش نيايد و سفتي و خشکي دست ها باعث زخم شدن آن ها نشود، چرا که دست ها بعد از حمام کردن نرم و مرطوب و آماده ي مانيکور خواهند بود.
 
6- اگر دست هاي تان حساس بوده و حتي به مواد مايع شوينده ي دست نيز حساسيت داريد، مي توانيد لوسيون هاي ضدعفوني و تميزکننده را جايگزين اين مواد کنيد.
7- دست هاي تان را با کرم هاي مرطوب کننده، مرتب نرم و مرطوب نگه داريد. براي اين کار حتماً کمي از کرم را روي دو دست خود زده و به آرامي به حالت ماساژ که به کشيدگي ناخن ها و دست ها کمک مي کند انجام دهيد.
8- گاهي به ناخن ها استراحت داده و بگذاريد چند روزي هوا بخورند. اين کار به خانم هايي که ناخن هاي هميشه لاک زده دارند، توصيه مي شود. اگر اين عادت را کنار نگذاريد پس از مدتي رنگ ناخن هايتان تغيير کرده و به زردي خواهد زد.
9- براي داشتن دست هايي هميشه سالم، با خوردن هر ميوه ي فصلي، پوست آن ها را به پشت دست ها بماليد و خوب ماساژ دهيد
نکته:
- از شکستن و به صدا درآوردن بند انگشتان خودداري کنيد. چرا که اين کار علاوه بر لرزش زودرس دست ها در پهن و بد شکل کردن بند انگشتان تأثير خواهد داشت و آن ها را از کشيدگي و زيبايي خواهد انداخت.
آرامش داشته باشيد، چرا که مشکلات عصبي باعث مشت و فشرده کردن دست ها شده و آن را به يک عادت تبديل خواهد کرد و سبب پيري زودرس دست ها خواهد شد، سعي کنيد هميشه حتي هنگام خواب دست ها و انگشتان را به حالت باز و کشيده نگه داريد.
+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:28  توسط خودم  | 

عادت نمک خوردن را کنار بگذاريد
 

اشاره:
 

ممکن است شما تا حدي به خوردن نمک عادت کرده باشيد که مرگ و زندگي تان به نمک بستگي داشته باشد. اگر واقعاً نمک براي شما چنين حکمي دارد، به اين سئوال پاسخ بدهيد.
به نظر شما، کدام يک از موارد زير درباره نمک درست است؟
الف) اعتياد آور است.
ب) باعث چاقي مي شود.
ج) منجر به مرگ مي شود.
د) همه موارد.
اگر گزينه (د) را انتخاب کرده باشيد، حق با شماست. نمک يکي از خطرناک ترين مواد افزودني غذاهاست.
بر هيچ کس پوشيده نيست که يک رژيم غذايي پر از سديم، فشار خون را بالا مي برد که همين فشار خون بالا مي تواند منجر به حملات قلبي و سکته شود.
مطالعات جديد نشان مي دهد که نمک، خيلي بيش از آنچه که فکر مي کنيم، خطرناک است. خوردن بيش از حد نمک مي تواند ارتباطي به بروز بيماري هايي مثل آرتروز، زوال عقل ( ديوانگي و جنون)، سرطان و ديگر مشکلات جدي سلامتي داشته باشد!
همچنين مصرف بيش از حد نمک باعث اضافه وزن هم خواهد شد. طبق تحقيقات و نظريات جديد، نبايد بيش از 1500 ميلي گرم سديم در روز مصرف شود(دو سوم قاشق چاي خوري).

بيشترين ميزان سديم از کجا دريافت مي شود؟
 

نگراني اصلي وقتي نيست که شما بر سر ميز غذا نصف نمکدان را درون بشقاب غذايتان خالي مي کنيد! بلکه نگراني اصلي به آن مقداري است که در حال حاضر در غذايتان وجود دارد. بزرگترين مقصران، کساني هستند که غذاها را با انبوهي از نمک، فرآوري کرده و بسته بندي مي کنند و از نمک براي حفظ طعم بافت و جلوگيري از فاسد شدن غذا استفاده مي کنند. حدود هشتاد درصد از سديمي که در رژيم هاي غذايي ما يافت مي شود، از بيسکويت هاي آماده، غذاهاي نشاسته اي، سوپ ها، سس ماکاروني و غذاهاي نيمه آماده و منجمدي است که در خانه مي خوريم. البته اين گروه شامل غذاهاي رستوران ها و فست فودها هم مي شود.

چرا نمک اعتياد آور است؟
 

بدن شما به مقداري سديم نياز دارد تا بتواند تعادل مايعات را حفظ کند، پيام هاي عصبي را انتقال دهد و باعث آرامش عضلات و ماهيچه ها شود. وقتي شما بيشتر از اين مقدار مي خوريد، سطح شيميايي مغزتان تغيير مي کند. درست مثل الکل و نيکوتين که سطح شيميايي مغز را تغيير مي دهند و باعث اعتياد مي شود.
خيلي از غذاهاي شور مثل ساندويچ ها و فست فودها علاوه بر داشتن چربي و کالري بالا، به دليل داشتن نمک تشنگي را هم افزايش مي دهند. همچنين در اين تحقيقات مشخص شد که ارتباط نزديکي بين ميزان مصرف نمک و مصرف نوشابه هاي شکردار وجود دارد.
 
نوشابه هاي رژيمي هم پر از سديم هستند و جوابگوي خوبي براي کم کردن وزن نيستند. محققان عقيده دارند که رژيم هاي غذايي پر نمک توليد انسولين در بدن را افزايش مي دهند و همچنين باعث توليد هورموني مي شوند که قند توليد شده اضافي را به چربي تبديل مي کند به اين ترتيب بدن شما انسولين بيشتري توليد مي کند، چربي بيشتري ذخيره شده و وزن تان بالا مي رود.

قاتل خاموش:
 

با مصرف بيش از حد نمک، فقط نبايد نگران بروز سکته و حملات قلبي باشيد؛ بلکه ميزان بالاي سديم باعث ديگر مشکلات و خطرات جدي سلامتي براي شما مي شود. مهم ترين مخاطرات مصرف بيش از حد نمک، سرطان است. غذاهاي شور 15 درصد خطر ابتلا به سرطان را افزايش مي دهند. بر اساس تحقيقات اخير، مصرف بالاي نمک مي تواند با مرگ هاي ناشي از سرطان معده در ارتباط باشد. غذاهاي شور ديواره معده را تحريک مي کنند که اين مسأله مي تواند باعث عفوني شدن معده به وسيله باکتري« هليکوپيلوري» شود و وجود اين باکتري باعث بروز سرطان معده است.

آرتروز:
 

رژيم هاي غذايي پرنمک، افزايش فقدان کلسيم را نشان مي دهند. اين فقدان کلسيم استخوان ها را ضعيف و شکننده مي کند و به مروز زمان باعث بروز آرتروز مي شود. يک تحقيق دو ساله روي اين موضوع، ارتباط بين ميزان مصرف نمک و کاهش توده استخواني را در بدن، کاملاً ثابت کرد.

ديابت:
 

مصرف بيش از حد نمک ممکن است مقاومت انسولين را ارتقا دهد. وجود ديابت مي تواند شما را در معرض خطرات بزرگ تري مثل فشار خون بالا و بيماري هاي قلبي قرار دهد و اين امر به اين معني است که مصرف زياد نمک، اين خطرات را افزايش مي دهد.

بي خوابي:
 

در اين جا هم فشار خون بالا، علت همه گرفتاري هاست. يعني باعث ايجاد يک چرخه معيوب خواب و در نهايت محروميت از خواب مي شود.

بيماري هاي کليوي:
 

فشار خون بالا به رگ هاي خوني سرتا سر بدن آسيب مي رساند؛ از جمله رگ هاي کليه. اين آسيب کم کم به صورت تدريجي رخ مي دهد و ممکن است علائم بيماري خودش را تا مدت ها نشان ندهد و اين ها فقط بخشي از زيان هاي مصرف بالاي نمک است.
منبع: نشريه ديدار آشنا - شماره
تصاویر در یک نگاه
+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:28  توسط خودم  | 

هنوز هم دانشمندان در پي يافتن علت کوچک تر شدن مغز انسان امروزي هستند
 

قله اورست را فتح کرده ايم و قدم روي کره ماه گذاشته ايم، به نظر مي رسد ما انسان ها از اجدادمان بسيار پيشرفته تر و بهتر شده ايم. هرچند اين نکته کاملاً صحت دارد. اما اگر بخواهيم از نظر فيزيکي خود را با اجدادمان مقايسه کنيم کاملاً مشخص است که نه تنها ما از لحاظ جثه از آنها بزرگ تر نيستيم، بلکه عجيب تر اينکه، در طول ساليان متمادي آب هم رفته ايم.
مطالعات پژوهشگران دانشگاه کمبريج نشان مي دهد که انسان رسيدن به قله رشد را پشت سر گذاشته و بشر در زندگي مدرن امروزي 10 درصد کوتاه تر و کوچک تر از اجداد شکارچي خود است. شايد با خود بگوييد تغيير جثه انسان مساله زياد مهمي نيست که بخواهيد خود را براي آن ناراحت کنيد. اما اگر بدانيد که مغز انسان هم کوچک تر شده آن وقت با خود چه فکري مي کنيد؟! البته کوتاه تر شدن جثه انسان و کوچک تر شدن مغز در طول چند سال اخير اتفاق نيفتاده، بلکه به عقيده دانشمندان اين کاهش از 10 هزار سال پيش شروع شده است. دانشمندان مي گويند صنعت کشاورزي، نوع تغذيه، شهرنشيني و اثرات آن بر سلامتي انسان و همچنين بيماري ها، نخستين و اصلي ترين عوامل در بروز چنين پديده اي است و براي اثبات اين نظريه، فسيل هاي انساني از آفريقا، اروپا و آسيا مورد مطالعه و بررسي قرار داده اند.

مقايسه اجداد با نسل هاي بعد
 

دکتر مارتا لاهر، متخصص دگرگوني هاي انساني از جمله محققاني است که مطالعات دقيقي در زمينه تئوري کوچک تر شدن مغز و جثه انسان انجام داده است. او با مقايسه بقاياي فسيل انساني کشف شده در اتيوپي، که مربوط به 200هزار سال قبل بسيار بزرگ تر و قوي هيکل تر از انسان هاي امروزي بودند و حتي تعدادي ديگر از فسيل هاي يافت شده در خاور نزديک، نشان مي دهد انسان هاي 120 تا 100 هزار سال پيش نيز باز هم بلندتر و تنومندتر از ما بودند.

مشخصات انسان باستان
 

تحقيقات انجام شده توسط دانشمندان، نشان مي دهد يک انسان معمولي که 10 هزار سال پيش زندگي مي کرد، بين 76 تا 82 کيلوگرم وزن داشت و اين در حالي است که يک فرد عادي امروزي بين 69 تا 76 کيلوگرم وزن دارد.
هرچند در نگاه اول، تفاوت زيادي بين وزن ها ديده نمي شود، اما نتيجه مطالعات دکتر لاهر از نظر انجمن سلطنتي، يافته هاي ارزشمندي را در اختيار دانشمندان قرار داد.
او در اين رابطه مي گويد:« کاملاً روشن است که انسان از باستان تا کنون، تغيير و تحول بسياري داشته است اما در زمينه قد و قامت اين دگرگوني تا 10 هزار سال پيش اتفاق نيفتاده و دقيقا از 10 هزار سال پيش بود که انسان از لحاظ اندازه شروع به تغيير کرد. سوالاتي که در اين بين مطرح مي شود اين است که اين اتفاق، به چه علتي رخ داده است؟»
 
زمان نشان مي دهد که اجداد ما شکارچي بودند و اين در حالي است که بشر امروزي به جاي شکار به کشت و کار روي آورده و اين تحول از 9 هزار سال پيش آغاز شد. هرچند کشاورزي غذاي بيشتري را در اختيار انسان ها مي گذارد، اما در عين حال مصرف محصولات کشاورزي و غلات در مقايسه با مصرف گوشت شکار نتيجه اي جز کمبود ويتامين و مواد آلي در بدن نخواهد داشت و همه اينها انسان را از رشد مناسب باز مي دارد.
به عنوان مثال در چين کشاورزان اوليه بيشتر غلاتي نظير برنج، ذرت و گندم سياه که در هيچ يک از آنها نياسين و ويتامين B به ميزان کافي يافت نمي شود را کشت مي کردند تا اينکه در چند دهه اخير کشاورزي در اين کشور مورد اصلاح قرار گرفته، اما مساله اين است که اصلاح کشاورزي اگرچه ممکن است راه حلي براي بلندقدتر شدن انسان باشد اما کوچک تر شدن مغز انسان را چه بايد کرد؟

مغز انسان 20 هزار سال پيش به اندازه يک توپ تنيس از مغز انسان امروزي بزرگتر بود. نکته قابل توجه در اين است که اين ميزان در زن ها و مردها به يک اندازه است.
البته آب رفتن مغز انسان به اين معنا نيست که انسان امروزي از هوش کمتري برخوردار است و همه اختراعات و اکتشافات بر اين مطلب صِحِّه مي گذارد دکتر لاهر، کوچک شدن مغز را اين گونه توجيه مي کند:«با گذشت زمان هرچند مغز انسان کوچک تر مي شود اما انرژي بيشتري در آن ذخيره شده و کارآمدتر مي شود؛ درست مثل رايانه هاي امروزي.»
رابرت فولي، استاد دانشگاه کمبريج نيز در اين باره عقيده دارد انسان بودن فرايندي پر از تغيير و تحول است که همچنان ادامه دارد و اين تغييرات، به دست قدرتي برتر اداره مي شود. انسان ها در طول زمان هميشه در حال تحول هستند و اين دگرگوني ادامه دار
+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:27  توسط خودم  | 
بررسي ها نشان مي دهد که ماساژ بر افزايش جريان خون در مفاصل، درمان کشيدگي، خشکي و گرفتگي عضلات تاثير بسزايي دارد. همچنين ماساژ بدن به صورت مداوم سيستم ايمني بدن را تقويت کرده، باعث توليد گلبول سفيد مي شود. ماساژ باعث آرامش فرد و افزايش انرژي ذهني او مي شود. همچنين باعث مي شود تا شما در کار خود فعال تر و موثرتر عمل کنيد.
طي تحقيق صورت گرفته مشخص شد: ماساژ کوتاه مدت در محل کار اضطراب را کاهش داده و بازده کاري را افزايش مي دهد. بعد از 15 دقيقه ماساژ، کارکنان هوشيارتر بوده و مي توانند مسائل رياضي را سريع تر و با دقت بيشتري حل و فصل کنند.
خوشبختانه ماساژور ما هميشه همراهمان است! دستان ما بهترين ماساژورها هستند، اکثر ما ماساژدهي را انجام مي دهيم، بدون اين که آگاهانه از آن استفاده کنيم.
گاهي پيشاني خود را به خاطر سردرد مالش مي دهيم يا در حمام با ليف خود را ماساژ مي دهيم و يا پاها را بعد از پياده روي طولاني مي ماليم. تمام اين ها روش هاي ساده و طبيعي خود ماساژدهي هستند.
- هر روز صبح و بعد از ظهر خود را ماساژ دهيد. از مشت هايتان استفاده کنيد و آنها را به آرامي به بدن خود بکوبيد. از پاها و بازوها شروع کنيد و از قسمت فوقاني دست و پا رو به پايين حرکت کنيد، سپس از بالا روبه پايين با مشت هاي آرام ادامه دهيد. مشت و مال بدن باعث قوي تر شدن بدن مي شود و خون را به جريان انداخته، حس گرهاي عصبي را آرام مي کند.
با اين عمل در صبح، بدن شما بيدار شده، آماده فعاليت روزانه مي شود، اما با مشت و مال در شب قبل از خواب، ذهنتان آرام شده، استرس و فشار کاري از بدنتان خارج مي شود.
 
- بعد از هر غذا شکم خود را بماليد. بيشتر ما اين کار را به خصوص بعد از يک غذاي مفصل به طور غريزي انجام مي دهيم، يک يا هر دو کف دست را به روي شکم گذاشته و در جهت عقربه ساعت مالش دهيد. اين دقيقاً همان جهتي است که غذا به طور طبيعي در روده حرکت مي کند. انجام اين ماساژ چرخشي مي تواند به هضم غذا کمک کند.
- قبل و بعد از ورزش خود را ماساژ هيد. ماساژ بدن قبل از ورزش هاي کششي يا استقامتي جريان خون را به سمت مفاصل هدايت مي کند و ماساژ بعد از ورزش به دفع سموم بدن و بهبود ماهيچه ها کمک مي کند. قبل از ورزش با مشت بدن را مالش دهيد تا گردش خون به سمت پاها و بازوها هدايت شود. بعد از ورزش مفاصل را با کف دست يا با مشت آرام در جهت قلب ماساژ دهيد.
- دست هايتان را هر روز با کرم مرطوب کننده ماساژ دهيد. انگشتان دست را درهم قلاب کنيد و پاشنه دست ها را دايره وار به هم بماليد. سپس همان طور که دست هايتان در هم قلاب است، با يک شست، زير شست ديگر را دايره وار ماساژ داده و به سمت مرکز دست برويد. اين حرکت را با دست ديگر ادامه دهيد. بعد انگشت ها را رها کرده و با شست و انگشت اشاره يک دست، کف دست، مچ و انگشتان دست ديگر را ماساژ دهيد.
- هر وقت در پاها احساس خشکي و گرفتگي کرديد، از توپ تنيس استفاده کنيد. اگر پاهايتان خشک، سخت و دردناک شده است، يک دست خود را به ديوار گرفته و پاي مخالف را بر روي توپ تنيس قرار دهيد، به تدريج وزن بيشتري را بر روي پاي خود بيندازيد و اجازه دهيد توپ به گودي پايتان فشار وارد کند، به آرامي پاي خود را حرکت دهيد تا توپ پاشنه، گودي و انگشتان پايتان را مالش دهد. هم چنين مي توانيد به پشت بر روي توپ دراز بکشيد و اجازه دهيد توپ بين دو کتفتان را که يکي از نقاط دور از دسترس هستند، ماساژ دهد تا پشتتان آرام شود.
- بعد از استفاده از کفش هاي پاشنه دار حتماً بر روي زمين نشسته و به ماهيچه هاي ساق پايتان استراحت دهيد. زانوها را خم کرده و کف پاها را بر روي زمين قرار دهيد. يک مچ را گرفته و شست دست را بر روي تاندون يک پا به مدت 5 دقيقه فشار دهيد. بعد 2 سانتي متر بالاي ماهيچه پايتان رفته و دوباره اين کار را تکرار کنيد. اين عمل را آنقدر ادامه دهيد تا به زانو برسيد، بر روي پاي ديگر هم اين عمل را تکرار کنيد.
- از دستانتان براي ماساژ گردن استفاده کنيد. هنگام کار با رايانه هر يک ساعت استراحتي به خود بدهيد و انگشتان دستتان را پشت گردن برده و با پاشنه دست بر روي قسمت هاي مختلف گردن فشار ملايمي وارد کنيد و در اين حال به آرامي پاشنه دست را بر روي گردن به حالت دوراني حرکت دهيد. سپس انگشتان دست راست را بر روي ماهيچه هاي سمت چپ گردن در زير جمجمه گذاشته و فشار دهيد. سر را به چپ خم کنيد و رو به پايين مالش دهيد تا به شانه ها برسيد. اين کار را سه مرتبه تکرار کنيد. سپس طرف ديگر گردن را به همين ترتيب مالش دهيد. در پايان سر را بر روي قسمت بالايي صندلي قرار دهيد و به مدت 20 ثانيه به گردنتان فشار وارد کنيد. با اين کار ماهيچه هاي جلو گردن هم که در طول کار دچار گرفتگي شده اند، آرام مي شوند.
منبع: نشريه اطلاعات هفتگي- ش 3403.
+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 14:26  توسط خودم  | 
میـهـمانـی دادن و میـهـمـانـی رفـتـن نـیـز بـه نوبه خود واجد آداب و اصول اساسی است که می بایست به دقت رعایت گـردند تـا اوقــات مــفـرح، بــی خطر و بیاد ماندنی هم برای میزبان و هم میهمانان فراهم آید.آیا می خواهید میزبانی شما در همه جهات تمام و کمال باشد؟ این مقاله به شما کمک می کند تا یک میهمانی بی نقص داشته باشید


1- اول ببینید چه تعداد مهمان دارید. اگر تعداد بچه ها زیاد باشد، می توانید یک میز مخصوص فقط برای بچه ها بچینید. اما اگر می خواهید که بچه ها هم سر همان میز اصلی بنشینند، اگر بچه های خیلی کوچک هم در جمع وجود داشته باشد، باید از صندلی های مخصوص کودکان استفاده کنید.

2- تعیین کنید که چه تعداد از مهمانان می نشینند. برای راحتی بیشتر پدر و مادرها بهتر است پیش فرزندانشان بنشینند. اگر مهمان مرد هم باشد، مطابق اصول باید سمت راست میزبان زن بنشیند و اگر مهمان زن در بین مهمانان باشد باید سمت راست میزبان مرد بنشیند. برای مهمانی های بزرگ باید ببینید چه کسانی بهتر با هم ارتباط دارند و آنها را پیش هم بنشانید. خیلی ها دوست دارند مردها و زن ها یکی درمیان بنشینند اما لازم نیست.

3- تصمیم بگیرید که می خواهید از رومیزی استفاده کنید یا خیر. اگر رومیزیتان سفید و جنس آن لیز باشد لازم است که زیر آن حتماً چیزی بیندازید که روی میز لیز نخورد. رومیزی باید تقریباً به اندازه ۳۰ سانتیمتر از میز آویزان باشد. اگر شامتان بوفه است، رومیزی باید تا زمین باشد.

4- وقتی رومیزی را تنظیم کردید می توانید میز را بچینید. با تا کردن دستمال ها شروع کنید و آنها را در وسط جای نشستن هر مهمان قرار دهید.

5- چنگال بزرگ را در سمت چپ دستمال و چنگال کوچک سالاد را در سمت چپ چاقوی بزرگ قرار دهید.

6- یک بشقاب مخصوص سالاد در سمت چپ چاقوها بگذارید. بشقاب غذا وقتی مهمانان می نشسنند نباید روی میز باشد.

7- یک چاقو در سمت راست دستمال بگذارید طوریکه قسمت برش دهنده آن به سمت بشقاب باشد. اگر غذایتان استیک یا مرغ است می توانید از چاقوی استیک هم استفاده کنید.

8- اگر سوپ و سالاد هم دارید تعداد قاشق هایی که روی میز می گذارید باید دو عدد باشد. قاشق کوچک دسرخوری باید در سمت راست چاقو و قاشق سوپ خوری باید در سمت راست قاشق دسرخوری باشد. همچنین می توانید قاشق دسرخوری را درست موقع سرو دسر روی میز بگذارید.

9- بشقاب نان را با یک چاقوی کره خوری در فاصله ۵ سانتیمتری بالای چنگالها بگذارید.

10- لیوان آب را در فاصله ۵ سانتیمتری بالای چاقوها بگذارید. در سمت راست این لیوان می توانید گیلاس نوشیدنی را قرار دهید.

11- اگر قهوه یا چای هم سرو می کنید، یک فنجان در سمت راست همه این وسائل و یک قاشق چای خوری در سمت راست فنجان قرار دهید.

12- هیچوقت دو نفری را که همیشه کارشان به بحث های طولانی و بد می کشد را کنار هم ننشانید.

13- حداقل سه چهار ساعت قبل از برگزاری مهمانی میوه ها را با سلیقه تمام در ظرف یا سبد میوه بچینید.

14- برای زیباتر شدن ظرف میوه میتوانید از برگ و گل طبیعی برای تزیین استفاده نمایید.

15- میوه انار را میتوانید بصورت دانه شده سرو نمایید.

16- میز غذا را میتوانید پیش از ورود مهمانان آماده نمایید.

17- هر وسیله ای که با دست راست گرفته میشود مانند کارد،قاشق و لیوان طرف راست و هر چه با دست چپ گرفته میشود مانند چنگال طرف چپ بگذارید.

18- وسط میز را میتوانید با یک گلدان گل تزیین نمایید.

19- بر سر سفره غذا گلهایی را که دارای عطر تند هستند مانند گل مریم قرار ندهیدزیرا عطر تند گل با عطر غذاها قاطی شده و بوی نامناسبی ایجاد میکند.

20- سعی کنید ظرفهایی که در مهمانی استفاده میکنید از لحاظ جنس، رنگ و مدل با هم هماهنگی داشته باشد.

21- برای مهمانی شام میتوانید شمعدان را در دو طرف طولی میز قرار داده و در هنگام صرف شام از نور سالن کم کرده و شمعها را روشن نمایید.

22- برای چیدن میز نهار احتیاج به شمعدان نیست و به جای گلدان میتوانید یک ظرف میوه وسط میز بگذارید.

23- برای چیدن میز صبحانه از یک رومیزی زیبا استفاده نمایید و یک گلدان گل در وسط میز قرار دهید.برای هر فرد یک فنجان و نعلبکی چایخوری ،کارد کره خوری و قاشق مربا خوری و دستمال اختصاصی بگذارید.

24- اگر برای گرم کردن نان از تستر استفاده می کنید دستگاه را نزدیک میز صبحانه قرار دهید.

25- شما میتوانید با هر چه در منزل دارید غذا را از سادگی در آورده و جلوه خاصی به آن بدهید.مثلا روی دیس برنج را با زعفران ،کشمش،زرشک،خلال پسته و پرتقال تزیین نمایید.

26- روی کاسه ماست را با برگهای نعناع،زعفران و پودر گل سرخ تزیین نمایید.

27- برای سبد سبزی نیز میتوانید تربچه و پیازچه را برش زده و داخل آب سرد بگذارید تا کاملا باز شود و سپس برای تزیین روی سبزی از آن استفاده نمایید.

28- برای مهمانی نهار معمولا پیش از نهار هیچگونه پذیرایی انجام نمیشود و شاید فقط یک فنجان چای یا شربت،زیرا فاصله ورود مهمانان تا صرف نهار کوتاه است اشتهای آنان با پذیرایی قبل از نهار از بین میرود.بعد از نهار اول با شیرینی و چای و دسر و سپس با میوه و آجیل پذیرایی انجام میشود.

29- برای مهمانی شام در فصل تابستان با آب میوه خنک یا فالوده و بستنی پذیرایی را شروع نمایید و شیرینی و چای را برای بعد از شام بگذارید.در فصل زمستان با شیرکاکایو،قهوه و چای همراه با شیرینی پذیرایی را آغاز نمایید.

30- پس از صرف غذا مهمان را تنها نگذارید و سرگرم ظرف شستن و نظافت نشوید. حتی اگر مهمان خودمانی باشد،نظافت و ظرف شستن در حضور او کار نابجایی است زیرا اصل برگزاری مهمانی بر اساس دیدن و رفع دلتنگی است نه خوردن و جمع کردن و شستن.

31- بهتر است آقا و خانم میزبان در انتهای میز غذا خوری و یا در وسط میز روبروی یکدیگر بنشینند.

32- زوج متاهل باید روبروی یکدیگر و زوج نامزد باید در کنار یکدیگر بنشیند.

33- باید سعی شود که گروهای سنی در کنار یکدیگر بنشینند به طوری که بزرگت ترهای فامیل در راس میز و جوانتر ها در سمت دیگر.

34- غذا باید در جهت عقربه های ساعت و از چپ به راست سرو گردد و ظروف غذا باید از سمت راست مهمانها جمع آوری کرد.



چگونه میهمان خوبی باشیم


35- پیش از آن که میزبان شروع به صرف غذا نکرده نباید شروع به صرف غذا کرد.

36- اگر چیزی روی میز خواستید و دستتان نمی رسد خودتان سعی نکنید آن را بردارید بلکه از فردی که نزدیک است بخواهید آن را به شما بدهد.

37- هنگامی که غذا خوردنتان تمام شد هیچ گاه بشقابتان را به سمت جلو هل ندهید این عمل خلاف آداب و معاشرت است.

38- برای بریدن و خرد کردن غذا چنگال را به دست چپ و کارد را با دست راست گرفته و سپس با چنگال آن چیزی را که می خواهید ببرید محکم نگه دارید و با چاقو آن را ببرید سپس چنگال را به دست راست منتقل و میل کنید.

39- هیچ گاه پیش از چشیدن غذا به آن ادویه نزنید این عمل باعث بی احترامی به میزبان و آشپز است.

40- هیچ گاه سر میز غذا سیگار روشن نکنید.

41- هنگامی که از غذا خوردن فارغ شدید دستتان را روی زانو و یا میز (مچ دست روی لبه میز) قرار دهید. هیچگاه هنگام صرف غذا آرنج را روی میز قرار ندهید.

42- هیچ گاه سوپ را برای این که سرد شود فوت نکنید. بلکه صبر کنید تا خودش خنک شود.

43- غذاهایی که شما مجازید با دست بخورید عبارتند از : تکه نان , بلال , گوشت دنده, بال و استخوان مرغ , ساندویچ , میوه های کوچک, شیرینی , سیب زمینی سرخ کرده, چیپس و پیتزا.

44- هیچ گاه کارد و چنگال و قاشقی که استفاده می کنید مجددا روی میز قرار ندهید, بلکه آن را روی بشقاب بگذارید.

45- اگر قاشق یا کارد و چنگال شما به زمین افتاد آن را بردارید و به میزبان و یا پیشخدمت بدهید و تمیز آن را درخواست کنید.

46- پیش از نوشیدن مایعات لبهای خود را با دستمال پاک کنید تا جای لک چربی روی لیوان شما نمایان نشود.

47- هرگاه چیزی را سهوا روی لباس میهمان دیگری ریختید با خونسردی از وی عذر خواهی کنید و بگذارید خود فرد و یا پیشخدمت آن را تمیز کند. خودتان اقدام به تمیز کردن لباس فرد نکنید.

48- اگر حشره تار مو یا هر چیز دیگر را در غذای خود یافتید آن را اعلام نکنید بلکه مخفیانه آن را از غذایتان خارج کنید.

49- همیشه در انتهای صرف غذا از میزبان یا آشپز تشکر کنید و از غذا تعریف کنید.

50- هنگامی که صرف غذا یتان پایان یافت باید کارد و چنگال خود را به صورت اریب روی بشقاب قرار دهید و اگر هم خواستید که میز را برای مدت کوتاهی ترک کنید باید کارد و چنگال را به صورت ضربدری روی بشقاب قرار دهید تا دیگران متوجه شوند که شما باز خواهید گشت.

51- سر وقت باشید. سعی کنید هیچوقت بیشتر از نیم ساعت تاخیر نداشته باشید. حتی اگر نیم ساعت هم تاخیر داشتید حتما به میزبان زنگ بزنید و اعلام کنید که تاخیر خواهید داشت.

52- هیچوقت مهمان ناخوانده دعوت نکنید! هیچوقت بدون هماهنگی میزبان کسی را به همراه خود نیاورید. یک مهمانی شام معمولا با تدارکات به اندازه مهمانهای دعوت شده انجام میگیرد و آوردن مهمان ناخوانده بسیار دور از ادب است.

اگر میخواهید کسی را همراه خود بیاورید حتما با میزبان هماهنگ کنید و اجازه وی را کسب کنید. در ضمن اگر کسی را با اجازه میزبان همراه خود آوردید مطمئن شوید به بقیه معرفیش کنید و اینکه تنها در گوشه ای ننشیند.

53- قبل از شام معاشرت کنید. سعی کنید برای میزبان هدیه کوچکی ببرید که احتیاجی به استفاده بلافاصله از آن نباشد. مثلا دسته ی گل شاید به نظر خوب بیاید اما میزبان باید آنرا بلافاصله در گلدان قرار بدهد و ممکن است ترتیب گلهای موجود را به هم بزند. در عوض میتوانید یک قاب کوچک و یا مجسمه تزئینی کوچکی را به وی بدهید.

54- سعی کنید با همه در مهمانی صحبت کنید و تنها با یکی دو نفر به گفتگو نپردازید. صحبت کردن با همه در زمانهای مختلف باعث میشود که دیگران احساس کنند شما به آنها اهمیت میدهید و همچنین باعث میشود شما بیشتر در دل آنها جا پیدا کنید. در ضمن در همه موارد سعی نکنید همش خودتان صحبت کنید و اجازه بدهید دیگران نیز صحبت کنند. حتی میتوانید تعریفهای کوچکی از دیگران بکنید چون اینکار علاوه بر اینکه باعث ایجاد گفتگو میشود باعث میشود وی از صحبت با شما احساس خوبی پیدا کند. زیادی خجالتی بودن اصلا درست نیست پس سعی کنید بیشتر اجتماعی باشید تا خجالتی و گوشه گیر.

55- وقتی میزبان اعلام میکند به میز شام بفرمایید اصلا عجله نکنید و به آرامی قدم بردارید. اگر از قبل جایی برای شما در نظر گرفته شده است در آنجا بنشینید. دستمال سفره خود را باز کنید و بر روی پای خود قرار دهید. این دستمال باید بر روی پای شما قرار بگیرید در طول شام. اگر مجبور شدید وسط شام جایی بروید ابتدا از دیگران عذرخواهی کنید سپس دستمال را برداشته و تا کنید و بر روی صندلی قرار دهید. و بعد از اینکه برگشتید دوباره دستمال را برداشته و بر روی پای خود قرار دهید.

56- اگر قاشق و چنگالهای زیادی در اطراف بشقاب خود دیدید اصلا هول نشوید! ساده ترین راه این است که به ترتیب از قاشق چنگالهای دورتر از بشقاب خود شروع کنید و با هر ظرفی که سرو میشود به قاشق چنگالهای نزدیکتر به بشقاب خود بروید. اگر باز هم شک داشتید میتوانید بدون اینکه دیگران متوجه شوند ببینید دیگران چه کار میکنند و شما هم همان کار را بکنید.

57- بلافاصله شروع به خوردن نکنید اول صبر کنید تا همه غذای خود را بکشند و میزبان شروع به خوردن کند سپس شروع کنید. بعد از هر قسمت از غذا ظرف شما را کسی برمیدارد تا جا برای قسمت بعدی غذا باز شود. سعی کنید در این موقع به بشقاب خالی خود خیره نشوید تا کسی آنرا بردارد در عوض سعی کنید با اطرافیان خود دور میز گفتگو کنید. در میز شام هیچگاه راجع به سیاست و دین و … که ممکن است افراد موضعگیری شدیدی داشته باشند صحبن نکنید. زیرا ممکن است باعث جدال شود.

58- بعد از اتمام شام میزبان شما ممکن است از شما بخواهد به اتاق دیگری بروید برای ادامه مهمانی و نوشیدن چای یا قهوه. اینکار را بکنید و سعی کنید در همه برنامه هایی که میزبان در نظر گرفته است شرکت کنید.

59- بعد از اینکه زمان رفتن شما رسید میزبان احتمالا شما را تا دم در همراهی میکند و با شما به گفتگوی مختصری میپردازد. سعی کنید مدت طولانی با وی صحبت نکنید زیرا با اینکار دیگر مهمانها رو منتظر میگذارید.

60- یادتان نرود روز بعد به میزبان زنگ زده و یا کارت پستالی ارسال کنید و از وی بابت زحتماتی که کشیده است تشکر کنید و بگویید شب عصر خیلی خوبی را داشته اید
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:11  توسط خودم  | 
 

۱. نفع بردن از من در زمان غيبتم مانند نفع بردن از خورشيد هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ايمني بخش اهل زمين هستم، همچنانكه ستارگان ايمني بخش اهل آسمانند. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱)

۲. من ذخيره خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم. (تفسير نورالثقلين، ج ۲، ص ۳۹۲)

۳. ملعون است، ملعون است كسي كه نماز مغربش را به تأخير بيندازد، تا زماني كه ستارگان آسمان پديدار شوند. (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵)

۴. هيچ چيز مانند نماز بيني شيطان را به خاك نمي‌مالد، پس نماز بگزار و بيني شيطان را به خاك بمال. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۲)

۵. هر يك از پدرانم بيعت يكي از طاغوت‌هاي زمان به گردنشان بود، ولي من در حالي قيام خواهم كرد كه بيعت هيچ طاغوتي به گردنم نباشد. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱)

۶. من آخرين جانشين پيامبر هستم، و به وسيله من است كه خداوند بلا را از خاندان و شيعيانم دور مي‌سازد. (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰)

۷. هر كس در اجراي اوامر خداوند كوشا باشد، خدا نيز وي را در دستيابي به حاجتش ياري مي‌كند. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۳۱)

۸. سنت تخلف‌ناپذير خداوند بر اين است كه حق را به فرجام برساند و باطل را نابود كند، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۹۳)

۹. براي زود فرارسيدن فرج (و ظهور ما) زياد دعا كنيد، كه آن همان فرج و گشايش شماست. (كمال‌الدين للصدوق، ج ۲، ص ۴۸۵)

۱۰. اگر خواستار رشد و كمال معنوي باشي هدايت مي‌شوي، و اگر طلب كني مي‌يابي. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۳۹)

۱۱. ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي‌كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‌ايم، كه اگر جز اين بود گرفتاري‌ها به شما روي مي‌آورد و دشمنان شما را ريشه كن مي‌كردند. پس از خدا بترسيد و ما را پشتيباني كنيد. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵)

۱۲. و اما در پيشامدها و مسايل جديد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا كه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱)

۱۳. اگر از خداوند (صاحب عزت و جلال) طلب آمرزش كني، خداوند تو را مي‌آمرزد. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۲۹)

۱۴. همانا خدايتعالي مردم را بيهوده نيافريده و بدون تكليف و جزا رهايشان نكرده است. (الغيبة للشيخ الطوسي، ص ۱۷۴)

۱۵. خداوندا! وعده‌اي را كه به من داداه‌اي، برآورده كن و امر قيام مرا تمام فرما. قدم‌هايم را ثابت بدار و در سايه قيام من، جهان را پر از عدل و داد كن. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۳)

۱۶. شهادت مي‌دهم كه معبودي جز خداي يكتا نيست و ملائكه آسمان و صاحبان علم نيز شهادت مي‌دهند، آن خدايي كه به عدل و داد قيام مي‌كند، نيست خدايي جز او كه مقتدر و حكيم مي‌باشد، و همانا دين نزد خدا اسلام است. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۶)

۱۷. ايمان خداوند عزوجل و بندگانش قرابت و خويشاوندي نيست، و هر كس كه مرا انكار كند از من نيست. (الغيبة للشيخ الطوسي، ص ۱۷۶)

۱۸. شيعيان ما هنگامي به فرجام نيك و زيباي خداوند مي‌رسند كه از گناهاني كه نهي شده‌اند، احتراز نمايند. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷)

۱۹. كفايت در كارها و عنايت و سرپرستي در همه امور را تنها از خدايتعالي خواهانم. (بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۱۸۳)

۲۰. قلب‌هاي ما جايگاه مشيت الهي است، پس هرگاه او بخواهد ما هم مي‌خواهيم. (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۵۱)

۲۱. اگر نبود كه ما دوستار صلاح شما هستيم و به شما لطف و مرحمت داريم، همانا به شما توجه و التفات نمي‌كرديم. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۹)

۲۲. من مهدي هستم، منم قيام گر زمان، منم آنكه زمين را آكنده از عدل مي‌سازد، آنچنان كه از ستم پر شده بود. (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲)

۲۳. ستمكاران پنداشتند كه حجت خدا نابود شدني است، در حالي كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مي‌شد، شك و ترديد از ميان برداشته مي‌شد. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۴)

۲۴. من صاحب حقم ... علامت ظهورم زياد شدن آشوب‌ها و فتنه‌هاست. (بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۳۲۰)

۲۵. علم و دانش ما به خبرهاي شما احاطه دارد و چيزي از اخبار شما بر ما پوشيده نمي‌ماند. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵)

۲۶. دين از آن محمد(ص) و عدايت از آن علي اميرالمؤمنين(ع ) است، زيرا عدالت مال اوست و در نسل او مي‌ماند تا روز قيامت. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۶۰)

۲۷. كسي كه نسبت به ما ظلم ورزد، از جمله ستمكاراني است كه مشمول لعنت خدا است، چراكه خدا فرموده است: " آگاه باشيد كه لعنت خدا بر ستمكاران است." (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۲)

۲۸. سجده شكر از لازم‌ترين و واجب‌ترين مستحبات است. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۶۱)

۲۹. هرگاه خداوند به ما اجازه دهند كه سخن بگوييم، حق ظاهر خواهد شد و باطل سست و ضعيف شده و از ميان شما خواهد رفت. (بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۱۸۳)

۳۰. زمان ظهور و فرج ما با خداست، و تعيين كنندگان وقت ظهور، دروغگويانند. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱)

۳۱. از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد، برماست كه شما را از سرچشمه سيراب برگردانيم، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پي كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد و مقصد خود را با دوستي ما بر اساس راهي كه روشن است به طرف ما قرار دهيد. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۹)

۳۲. ظهوري نيست مگر به اجازه خداوند متعال، و آن هم پس از زمان طولاني و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم. (الإحتجاج للطبرسي، ج ۲، ص ۴۷۸)

۳۳. آگاه باشيد به زودي كساني ادعاي مشاهده مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هر كس قبل از "خروج سفياني" و شنيدن صداي آسماني، ادعاي مشاهده مرا كند دروغگو و افترا زننده است حركت و نيرويي جز به خداي بزرگ نيست. (الإحتجاج للطبرسي، ج ۲، ص ۴۷۸)

۳۴. اگر شيعيان ما - كه خداوند آن‌ها را به طاعت و بندگي خويش موفق بدارد - در وفاي به عهد و پيمان الهي اتحاد و اتفاق مي‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مي‌شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمي‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مي‌شدند. (الإحتجاج للطبرسي، ج ۲، ص ۴۹۹)

۳۵. فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاي واجب در مقايسه با دعا و تسبيح پس از نمازهاي مستحبي، مانند فضيلت واجبات بر مستحبات است. (الإحتجاج للطبرسي، ج ۲، ص ۴۸۷)

۳۶. سجده بر قبر جايز نيست. (الإحتجاج للطبرسي، ج ۲، ص ۴۹۰)

۳۷. وجود من براي اهل زمين سبب امان و آسايش است، همچنان كه ستارگان سبب امان اهل آسمانند. (بحارالأنوار، ج ۷۸، ص۳۸۰)

۳۸. زمين خالي از محبت خدا نيست، يا آشكار است و يا نهان. (كمال‌الدين للصدوق، ج ۲، ص ۵۱۱)

۳۹. هرگاه علم و نشانه‌اي پنهان شود، علم ديگري آشكار گردد، و هر زمان كه ستاره‌اي افول كند، ستاره‌اي ديگر طلوع نمايد. (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۸۵)

۴۰. بار الها! توفيق بندگي و دوري از گناه و نيت پاك و شناخت حرام را به ما عطا فرما، و با هدايت و استقامت در راهت گراميمان بدار. (المصباح للكفعمي، ص ۲۸۱)
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:9  توسط خودم  | 
 
شُكر فراوان كه از عنايت يزدان
بار دگر شد پديد نيمه‌شعبان
فخر زمين مي‌كند به روضه‌ي رضوان
از قدم پيشواي عالم امكان
حضرت صاحب زمان وليّ جهان‌بان

حجتِ بِن عسكري امام معظم
آن كه نظام جهان به اوست منظم
پيشرو و پيشواي اكبر و اعظم
علّتِ غايي ز خلق عالم و آدم
سايه‌ي حق عين‌حق خليفه‌ي يزدان

شمس ولايت بود به نور فِشاني
در طرب و شوق و ذوق عالي و داني
ريزد از بهر طبع دُرّ معاني
از پي مدح خدايگانِ جهاني
حضرت مهدي امين قادر سبحان

حامي مستضعفان خلاصه‌ي ايجاد
آن‌كه جهان را ز عدل مي‌كند آباد
و آن كه كَنَد ريشه‌ي جهالت و بيداد
محو نمايد رسوم باطل و الحاد
قدرت حق نور حق يگانه‌ي دوران

مولد سلطان دين امام مبين است
مبدأ عصر جديد و دور نوين است
خرّم و بَهّاج آسمان و زمين است
محفل جشن وِلا بهشت برين است
عيد سعيد است و خلق خرّم و شادان

روز ظهورش بزرگ روز خدايي است
روز كمال عقول و جهل‌زدايي است
روز عدالت مآب و عدل نهايي است
روز فلاح و نجات و روز رهايي است
روز امان است و روز عزّت انسان
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:8  توسط خودم  | 
بدحجابي زن شاه در حرم حضرت معصومه(س) و فتواي آيت‌الله بافقي
روز جمعه 27 رمضان 1346 قمري مطابق 1306 شمسي، ساعاتي پيش از تحويل سال 1307 شمسي، زوّار بسياري از نقاط مختلف، طبق معمول هر ساله به سوي شهر قم روي آورده بودند تا هنگام تحويل سال در كنار مرقد مطهر كريمه اهل بيت عصمت حضرت معصومه عليها‌السلام باشند.
 
به قدري جمعيت و ازدحام در صحن و حرم و رواق‌ها بود كه جاي سوزن انداختن نبود، اعضاي خانواده رضاخان از جمله، همسرش (مادر محمد رضا) به قم آمده و در غرفه بالاي ايوان آيينه بدون حجاب (سر و صورت باز) نشسته بودند و اين موضوع به طوري جلب نظر مي‌كرد كه صداي اعتراض مردم از هر سو بلند شد و بسياري مي‌گفتند: اگر از مردم شرم نمي‌كنند، دست كم از حضرت معصومه (س) شرم كنند و بالاخره، صداي اعتراض مردم كم كم اوج گرفت.
 
سيد ناظم واعظ: آهاي خانم‌ها يا خود را بپوشانيد يا فوراً از اين جا برويد
 
در اين بين عده‌اي خود را به سيد ناظم واعظ كه از شاگردان حاج شيخ محمدتقي بافقي بود و براي اداي مراسم تحويل سال در بالاي منبر نشسته و دقايقي قبل از تحويل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پاي منبر جريان بي‌حرمتي به حرم و به حجاب اسلامي را، براي او بيان كردند، سيد ناظم بي‌درنگ مسأله را بر سر منبر براي مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد كرد و گفت: اي مردم! هم اكنون به من از يك وقاحت و بي‌شرمي خبر دادند كه هيچ مسلماني نمي‌تواند آن را تحمل كند.
 
در خانه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، در خانه خواهر امام رضا عليه‌السلام، در خانه پاره جگر موسي بن جعفر عليه‌السلام، در خانه فاطمه معصومه عليها‌السلام يك مشت عياش بي‌دين و از خدا بي‌خبر با سر باز و صورت بزك كرده و روي باز نشسته‌اند!، در اين آستانه، اين جا كه محل رفت و آمد فرشتگان الهي است، شاه و گدا در يك رديف‌اند، بلكه گداي با تقوا هزار بار بر شاه بي تقوا شرف دارد... مي‌گويند، اين زنان كه اين قدر بي‌توجهي و بي‌ادب و بي‌آبرويند، از تهران آمده‌اند و اهل و عيال رييس حكومت‌اند.
 
اي واي بر مردمي كه رييس حكومت آنان چنين كسان باشند!، اما بدانند كه مردم اگر در برابر خوشگذراني، بي ديني‌ها، چپاول‌ها، زورگويي و حيف ميل‌هاي آنان از سر ناچاري دم بر نياورند، اين توهين را در خانه دختر پيغمبر (ص) بر نخواهند تافت، من از سوي مردم اخطار مي‌كنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سيدالشهدا (ع) كه خون خود را پاي دين محمد (ص) نهاد، اخطار مي‌كنم و مي‌گويم: آهاي خانم‌ها! رفع حجاب حرام است، خصوصاً كنار مرقد مطهر دختر پيامبر (ص) يا خود را بپوشانيد و يا فوراً از اين جا برويد!
 
آقاي حاج شيخ! زن شاه بالاي ايوان آيينه بي‌حجاب نشسته تكليف چيست؟
 
بعد از فرياد و اخطار سيد ناظم واعظ، صداي صلوات‌هاي پياپي مردم به عنوان تصديق بلند شد، عده‌اي، نزد حاج شيخ محمد تقي بافقي شتافتند، او در مسجد بالاسر در حالي كه جمعيت در اطراف او موج مي‌زد، مشغول خواندن دعاي ندبه بود، كاري كه هر جمعه در همان مكان انجام مي‌داد و آن روز نيز -چنان چه كه گفتيم، جمعه 27 رمضان بود ـ حاج شيخ با خضوع و تضرّع كامل در حالي كه قطرات اشك از انتهاي محاسن بلندش فرو مي‌چكيد، دعا را مي‌خواند.
 
آن عده با ديدن حال خشوع حاج شيخ، چند لحظه ايستادند و بالاخره يك نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقاي حاج شيخ! زن شاه آمده و با يك عده زن‌هاي همراهش توي رواق بالاي ايوان آيينه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه (س) خجالت مي‌كشيم! چه امر مي‌فرمايد؟ تكليف ما چيست؟
 
رفع حجاب مخصوصاً در حرم دختر پيغمبر(ص) حرام است
 
حاج شيخ با شنيدن اين كلام، دعاي ندبه را قطع كرد و گفت: الله اكبر! الله اكبر، بدويد، بگوييد، سيد ناظم، فوري اين جا بيايد، چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دويدند و ديگران در كنار حاج شيخ ايستادند كه سيد ناظم شاگرد برجسته حاج شيخ نفس زنان سر رسيد و سلامي شتابزده كرد و گفت: چه امر مي‌فرماييد؟،حاج شيخ فرمود: توي ايوان برويد و از آن جا با صداي بلند از طرف من بگوييد: رفع حجاب حرام است، خاصّه در حرم دختر پيغمبر(ص)، سيد ناظم در اجراي فرمان و پيام حاج شيخ به طرف ايوان آيينه دويد و با دست، انبوه مردم خشمگين را ساكت كرد و بعد با صداي خيلي بلند خطاب به زن شاه و زنان همراه او گفت: آهاي خانم ها! حضرت آيت‌الله حاج شيخ محمدتقي بافقي كه هم اكنون در مسجد بالا سر حرم تشريف دارند، مرا فرستادند تا به شما بگويم، رفع حجاب در اسلام حرام است و به خصوص در حرم مطهر حضرت معصومه (س)، همسر شاه به همراهانش گفت: «اصلاً اعتنايي نكنيد» و زير لب ناسزا مي‌گفت و بدون حجاب با بادبزن چتري زيباي كوچكي، خودش را باد مي‌زد.
 
سيد چند بار ديگر پيام را تكرار كرد و چون هيچ اثري نديد، نزد حاج شيخ بازگشت و سر در بيخ گوش حاج شيخ نهاد و گفت: من پيام شما را رساندم، اما آن‌ها اعتنايي نكردند، حاج شيخ با شگفتي فرياد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت، چقدر بي‌شرمي! و خود، به سوي ايوان آيينه راه افتاد.
 
حاج شيخ محمد تقي بافقي در حالي كه جمعيت خشمگين با مشت‌هاي گره كرده در كنار او بودند و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ايوان آيينه رسانيد، وقتي حاج شيخ شروع به صحبت كرد، مردم هم به احترام او و هم براي اين كه صداي حاج شيخ به زن‌هايي كه در غرفه بالاي ايوان آيينه نشسته بودند، برسد، كاملاً سكوت كردند.
 
حاج شيخ با تمام قدرت و سطوت يك رهبر مسلمان خروش برداشت و فرياد كشيد: آهاي خانم‌ها! حجاب ضروري است، رفع حجاب در اسلام حرام است، مخصوصاً در حرم دختر پيغمبر (ص)، اگر مسلمانيد، حجاب را رعايت كنيد و اگر هم مسلمان نيستيد به احترام حضرت معصومه (س) اين كار را بكنيد!
 
مردم با فريادهاي كوبنده صلوات و تاييد، همهمه‌اي عظيم به راه انداختند و عده‌اي به طرف غرفه‌ها مشت‌ها را گره كردند و ناسزا گفتند و آماده شدند كه بالا بروند و آن‌ها را خود از آن جا بيرون كنند، زن شاه وقتي خشم مردم و مشت‌هاي گره كرده آنان و موج حركت جمعيت به طرف غرفه را ديد و اوضاع را كاملاً خطرناك يافت، در فكر چاره افتاد، او دريافت كه اگر بيشتر در غرفه بماند، مردم حتماً هجوم مي‌آورند، بنابراين، در حالي كه سخت به خود مي‌پيچيد، برخاست و همراه نديمه‌هايش از غرفه بيرون رفت و در اطاق پشت غرفه از انظار ناپديد شد، مردم با شادماني و پيروزي صلوات فرستادند.
 
شاه: من الآن قم مي‌آيم، به رييس شهرباني بگوييد، آن سيد و آن شيخ را دستگير كنند
 
زن شاه پس از اين جريان فوراً توليت آستانه را خواست و جريان را به او گفت، سپس از او خواست ترتيبي دهد كه او بتواند به شاه تلفن كند، توليت دستور او را فوراً انجام داد و وقتي ارتباط برقرار شد، در حالي كه صدايش مي‌لرزيد و به گريه هم افتاده بود، با شاه صحبت كرد: اعلي‌حضرت! شما زنده باشيد و ملكه را چند شيخ بي‌نزاكت بي‌آبرو كنند؟ شاه پرسيد: «چه شده؟ به جاي گريه حرف بزن، ببينم چه شده است؟»، زن شاه: «ما توي غرفه ايوان حرم نشسته بوديم، اول يك سيد و بعد يك شيخ پيرمرد آمدند و هر چه از دهانشان در آمد به ما گفتند!»، شاه: «آخه براي چي؟»، زن شاه: «چه مي‌دانم: گفتند، ما حجاب نداريم».
 
شاه: «پس، اين توله سگ پدر سوخته، رييس شهرباني قم چه .... مي‌خورد؟ چرا به او نگفتيد»، زن شاه: چشمم روشن به ملكه توهين كنند، شاه از جايشان تكان نخورد و رييس شهرباني بفرستد؟ ديگر كلاه اعلي‌حضرت در هيچ جاي مملكت پشم خواهد داشت؟، شاه: خيلي خوب، الآن به قم مي‌آيم، به رييس شهرباني بگوييد تا من برسم آن سيد و آن شيخ را دستگير كنند.
 
شاه مثل برج زهر مار وارد قم و با چكمه وارد حرم شد
 
بعد از اين كه تحويل سال شد، همه جمعيتي كه در حرم و اطراف آن اجتماع كرده بودند به خانه‌ها و يا مسافرخانه‌ها رفتند، حرم و صحن تقريباً خلوت شد، ولي آن‌ها كه از تلفن زن شاه به شاه و اين كه شاه گفته بود، من الآن به قم مي‌آيم، خبر داشتند، مي‌دانستند كه حوادثي در پيش هست و تقريباً سه ساعت از تلفن زدن شاه مي‌گذشت كه افراد دولتي؛ رييس شهرباني، افسران، توليت و خدمه آستانه مقدس معصومه  (ع) با نگراني و بي‌تابي در صحن مطهر نو، هر يك در جاي خود به انتظار ايستادند، از در شمالي صحن تا حدود يك صد متر افراد پليس مسلح به احترام ايستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در يكي از غرفه‌هاي پشت ايوان به انتظار شاه نشسته بودند.
 
يكي دو ساعت از شب نگذشته بود كه اتومبيل‌هاي شاه و همراهانش غرش‌كنان مقابل در صحن آستانه ايستاد، اول اتومبيل شاه، پشت سرش اتومبيل تيمور تاش، سپهبد امير احمدي و آجودان مخصوص و پشت سر آن ها چهار پنج «ريو» ارتشي مملو از سرباز مسلح، رييس شهرباني جلو دويد و در اتومبيل شاه را باز كرد و خبردار ايستاد، شاه مثل برج زهر مار از ماشين بيرون آمد، شنل بلند روي دوش، چكمه به پا، با لباس نظامي و يك تعليمي در دست ...
 
صداي رييس شهرباني با لحن مخصوص ارتشيان بلند برخاست: اعلي‌حضرت همايون رضاشاه كبير!، گارد احترام كه دو سوي در با تفنگ ايستاده بود، پيش‌فنگ كرد، شاه بي‌اعتنا به همه، در حالي كه با تعليمي به ساقه بلند چكمه‌هايش مي‌كوبيد، يك راست به طرف ايوان آيينه راه افتاد و با چكمه وارد ايوان و مدخل حرم شد، جايي كه همسر و نديمه‌ها اكنون در آن جا به خاطر استقبال از وي، ايستاده بودند.
 
در اين حال عده‌اي از افسران ارشد و نظاميان كه به دنبال شاه به داخل صحن آمده بودند، به پاسبان‌ها دستور دادند: هر معمّمي را كه در اطراف صحن ببينيد، بگيرند و بياورند، آن‌ها هم جمعي از طلاب را كه در گوشه و كنار پيدا كردند، كشان كشان به طرف ايوان آوردند، براي خوش آمد شاه و زنش جلو چشم آنان، آن‌ها را زير باتوم و شلاق گرفتند و زدند، برخي را خود شاه نيز با تعليمي و لگد مي‌زد.
 
شاه: آن سيد و آن شيخ كجا هستند؟
 
شاه، رييس شهرباني را خواست و گفت: آن سيد و آن شيخ ... كجا هستند؟، رييس شهرباني مثل چوب خشك، دو پا را به هم كوبيد و در طول اين مدت كه در حالت سلام نظامي ايستاده بود گفت: جان نثار، آن شيخ را گير آورده است و اكنون همين جا در يكي از غرفه‌هاي صحن نو حاضر است، اما آن سيد متأسفانه فرار كرده و هر چه گشتم، اثري از او پيدا نشد.
 
شاه با تعليمي، محكم به دهان رييس شهرباني كوبيد، به طوري كه يكي دو دندان او شكست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت ديگر به كتف رييس شهرباني كوبيد و به يكي از افسران عالي رتبه فرمان داد: درجه اين توله سگ بي‌عرضه را بكن، بفرستش تهران! آن افسر جلو رفت و درجه‌هاي او را در حالي كه او همان طور با سلام نظامي و در حال خبردار ايستاده بود، كند و به دو تا پاسبان اشاره كرد، آن‌ها جلو دويدند و بازوهايش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بيرون بردند.
 
شيخ با دلي محكم و سرشار از اخلاص و ايمان رو در روي جلّاد ايستاد
 
شاه بعد از اين كه از مجازات رييس شهرباني فارغ شد، با قيافه خشم آلود فرياد زد: آن شيخ پدر .... و ... را بياوريد، سپهبد احمدي و بعضي از افسران در صدد جستجو بر آمده، به مسجد بالاسر كه عبادت‌گاه شيخ بود، آمدند و شيخ را ديدند كه در آن جا نشسته است، جلو آمدند و دست‌هاي خود را روي سر او بلند كرده و فرمان دادند: «بي‌حركت» و او را به طرف شاه بردند.
 
شيخ با قدم‌هايي محكم و دلي سرشار از اطمينان و اخلاص به طرف آن جلاد مي‌رفت و از اين كه توفيق انجام وظيفه امر به معروف و نهي از منكر را در جاي خود به دست آورده است، خوشحال بود و بالاخره، شيخ محمدتقي بافقي آمد و بدون هيچ تشويش و هراس روبروي شاه ايستاد، شاه: چرا به ملكه ايران توهين كردي؟، شيخ: توهين نبود امر به معروف بود.
 
شيخ محمدتقي محكم و قاطع، رو در روي شاه ايستاده بود و به چشم‌هاي شاه نگاه مي‌كرد، شاه در منتهاي درجه عصبانيت فرياد زد: شيخ ... (از همان فحش‌هاي آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خويش نثار شيخ كرد) و با تعليمي و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شيخ محمدتقي را دمر خوابانيدند و شاه با عصاي ضخيم خود بر پشت او مي‌نواخت و شيخ تنها مي‌گفت: يا امام زمان يا امام زمان.
 
شيخ چون اين قيام براي امر به معروف و نهي ازمنكر را از اثناي دعاي ندبه ـ چنان كه گفته شد ـ آغاز كرده بود، لذا اين سرباز مجاهد امام عصر (عج) از آن ساعت تا اين لحظه كه زير چكمه و شلاق جلاد است، پيوسته به ياد آن حضرت است و براي جلب خشنودي او و احياي او همه اين مصيبت ها را تحمل مي‌كند و مي‌گويد: يا امام زمان و يا امام زمان، خوشحال است كه در راه او چوب مي‌خورد.
 
بعد از كتك زدن‌هاي بسيار، شاه از حاج شيخ محمدتقي پرسيد: چه كسي به تو گفت كه به ملكه ايران توهين كني؟ حاج شيخ در كمال اطمينان و قوت نفس گفت: توهين نبود و امر به معروف بود، من گفتم: بي‌حجابي در اسلام حرام است، خاصّه در حرم مطهر دختر پيغمبر(ص) هنوز هم همين را مي‌گويم.
 
شاه كه به خيال خودش با توهين و كتك رضايت خاطر ملكه را حاصل كرده و زهر خود را نيز ريخته بود، راه افتاد و گفت: اين شيخ را براي استنطاق با ما تهران بياوريد، آن سيد را هم پيدا كنيد و به تهران بفرستيد.
 
مأمورين، شيخ محمدتقي را به تهران و از آن جا يكسره به زندان شهرباني بردند، ولي سيد ناظم در همان گير و دار اول از ميان جمعيت خارج شد و مأمورين نتوانستند او را پيدا كنند، بعدها، معلوم شد، به نجف اشرف رفته و در آن جا مشغول تحصيل شد تا بعد از شهريور 1320 به ايران مراجعت كرد.
 
سرانجام جريان شيخ محمدتقي بافقي
 
آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري با متانت و پيگيري دقيق از طريق علماي تهران عظمت مقام حاج شيخ محمدتقي بافقي را به حكومت وقت ابلاغ كرد و زمينه آسايش او را در زندان فراهم كرد، از جمله به پدر آيت‌الله سيد محمود طالقاني پيام فرستاد كه براي حاج شيخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد، زيرا مي‌دانست كه حاج شيخ اهل خوردن غذاي دولتي نيست و در نتيجه پيگيري آيت‌الله حائري، شيخ محمدتقي بافقي پس از حدود 6 ماه از زندان آزاد شد، اما كينه رضاخان بيش از آن بود كه بگذارد حاج شيخ به قم باز گردد، پس او را به شهرري تبعيد كرد و او در آن شهر به تبليغ معارف اسلامي و اقامه نماز جماعت و تربيت افراد -مخصوصاً با زهد و ساده زيستي و اخلاصي كه داشت ـ تا پايان عمر اشتغال داشت.
تلفن‌هاي همراه به جنگ چاقي مي‌روند!

برنامه هاي نرم افزاري در آينده به دستياران پزشكان براي ارتقاء سطح سلامت جامعه و مقابله با عادات بد غذايي تبديل مي شوند.

به گزارش ايسنا، برنامه The Eatery يكي از نرم افزارهاي ويژه تلفن همراه هوشمند است كه قابليت بررسي ميزان كالري و بهبود عادات غذايي افراد را دارد.

نتايج الگوهاي تهيه شده توسط اين نرم افزار حكايت از وخيم تر شدن عادات غذايي و افزايش پديده چاقي در بين مردم سراسر جهان دارد.

در نقشه اينفوگرافيك، نقاط نارنجي و قرمز عادات ناسالم غذايي در مناطق مختلف جهان را نشان مي دهد. داده هاي بدست آمده توسط اين برنامه نرم افزاري با نتايج تحقيقات پزشكي منتشر شده در خصوص عادات غذايي و آمار چاقي مطابقت دارد.

محققان معتقدند كه مي توان از برنامه هاي نرم افزاري مشابه براي اصلاح عادات بد غذايي مانند دير غذا خودن يا دريافت كالري بيش از نياز بدن استفاده كرد.

نسل جديدي از برنامه هاي نرم افزاري تلفن همراه براي بهبود عادات غذايي در حال طراحي است. «لورا بورك» استاد دانشگاه پيتسبورگ تأكيد مي كند: بسياري از محققان بدنبال استفاده از فناوري تلفن همراه براي ارتقاء سطح سلامت و بهداشت جامعه هستند.

تيم تحقيقاتي اين دانشگاه نيز در طي دو سال تحقيق برنامه نرم افزاري را براي كنترل ميزان كالري دريافتي وعده هاي غذايي مورد آزمايش قرار داده است.

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:7  توسط خودم  | 
بدحجابي زن شاه در حرم حضرت معصومه(س) و فتواي آيت‌الله بافقي
روز جمعه 27 رمضان 1346 قمري مطابق 1306 شمسي، ساعاتي پيش از تحويل سال 1307 شمسي، زوّار بسياري از نقاط مختلف، طبق معمول هر ساله به سوي شهر قم روي آورده بودند تا هنگام تحويل سال در كنار مرقد مطهر كريمه اهل بيت عصمت حضرت معصومه عليها‌السلام باشند.
 
به قدري جمعيت و ازدحام در صحن و حرم و رواق‌ها بود كه جاي سوزن انداختن نبود، اعضاي خانواده رضاخان از جمله، همسرش (مادر محمد رضا) به قم آمده و در غرفه بالاي ايوان آيينه بدون حجاب (سر و صورت باز) نشسته بودند و اين موضوع به طوري جلب نظر مي‌كرد كه صداي اعتراض مردم از هر سو بلند شد و بسياري مي‌گفتند: اگر از مردم شرم نمي‌كنند، دست كم از حضرت معصومه (س) شرم كنند و بالاخره، صداي اعتراض مردم كم كم اوج گرفت.
 
سيد ناظم واعظ: آهاي خانم‌ها يا خود را بپوشانيد يا فوراً از اين جا برويد
 
در اين بين عده‌اي خود را به سيد ناظم واعظ كه از شاگردان حاج شيخ محمدتقي بافقي بود و براي اداي مراسم تحويل سال در بالاي منبر نشسته و دقايقي قبل از تحويل سال مشغول دعا بود، رساندند و از پاي منبر جريان بي‌حرمتي به حرم و به حجاب اسلامي را، براي او بيان كردند، سيد ناظم بي‌درنگ مسأله را بر سر منبر براي مردم مطرح و لزوم مقابله با آن را گوشزد كرد و گفت: اي مردم! هم اكنون به من از يك وقاحت و بي‌شرمي خبر دادند كه هيچ مسلماني نمي‌تواند آن را تحمل كند.
 
در خانه دختر پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم، در خانه خواهر امام رضا عليه‌السلام، در خانه پاره جگر موسي بن جعفر عليه‌السلام، در خانه فاطمه معصومه عليها‌السلام يك مشت عياش بي‌دين و از خدا بي‌خبر با سر باز و صورت بزك كرده و روي باز نشسته‌اند!، در اين آستانه، اين جا كه محل رفت و آمد فرشتگان الهي است، شاه و گدا در يك رديف‌اند، بلكه گداي با تقوا هزار بار بر شاه بي تقوا شرف دارد... مي‌گويند، اين زنان كه اين قدر بي‌توجهي و بي‌ادب و بي‌آبرويند، از تهران آمده‌اند و اهل و عيال رييس حكومت‌اند.
 
اي واي بر مردمي كه رييس حكومت آنان چنين كسان باشند!، اما بدانند كه مردم اگر در برابر خوشگذراني، بي ديني‌ها، چپاول‌ها، زورگويي و حيف ميل‌هاي آنان از سر ناچاري دم بر نياورند، اين توهين را در خانه دختر پيغمبر (ص) بر نخواهند تافت، من از سوي مردم اخطار مي‌كنم، من به نام قرآن، به نام اسلام، به نام سيدالشهدا (ع) كه خون خود را پاي دين محمد (ص) نهاد، اخطار مي‌كنم و مي‌گويم: آهاي خانم‌ها! رفع حجاب حرام است، خصوصاً كنار مرقد مطهر دختر پيامبر (ص) يا خود را بپوشانيد و يا فوراً از اين جا برويد!
 
آقاي حاج شيخ! زن شاه بالاي ايوان آيينه بي‌حجاب نشسته تكليف چيست؟
 
بعد از فرياد و اخطار سيد ناظم واعظ، صداي صلوات‌هاي پياپي مردم به عنوان تصديق بلند شد، عده‌اي، نزد حاج شيخ محمد تقي بافقي شتافتند، او در مسجد بالاسر در حالي كه جمعيت در اطراف او موج مي‌زد، مشغول خواندن دعاي ندبه بود، كاري كه هر جمعه در همان مكان انجام مي‌داد و آن روز نيز -چنان چه كه گفتيم، جمعه 27 رمضان بود ـ حاج شيخ با خضوع و تضرّع كامل در حالي كه قطرات اشك از انتهاي محاسن بلندش فرو مي‌چكيد، دعا را مي‌خواند.
 
آن عده با ديدن حال خشوع حاج شيخ، چند لحظه ايستادند و بالاخره يك نفر جلوتر رفت و گفت: جناب آقاي حاج شيخ! زن شاه آمده و با يك عده زن‌هاي همراهش توي رواق بالاي ايوان آيينه حرم نشسته و حجاب ندارند، ما از حضرت معصومه (س) خجالت مي‌كشيم! چه امر مي‌فرمايد؟ تكليف ما چيست؟
 
رفع حجاب مخصوصاً در حرم دختر پيغمبر(ص) حرام است
 
حاج شيخ با شنيدن اين كلام، دعاي ندبه را قطع كرد و گفت: الله اكبر! الله اكبر، بدويد، بگوييد، سيد ناظم، فوري اين جا بيايد، چند نفر به طرف مسجد مجاور حرم دويدند و ديگران در كنار حاج شيخ ايستادند كه سيد ناظم شاگرد برجسته حاج شيخ نفس زنان سر رسيد و سلامي شتابزده كرد و گفت: چه امر مي‌فرماييد؟،حاج شيخ فرمود: توي ايوان برويد و از آن جا با صداي بلند از طرف من بگوييد: رفع حجاب حرام است، خاصّه در حرم دختر پيغمبر(ص)، سيد ناظم در اجراي فرمان و پيام حاج شيخ به طرف ايوان آيينه دويد و با دست، انبوه مردم خشمگين را ساكت كرد و بعد با صداي خيلي بلند خطاب به زن شاه و زنان همراه او گفت: آهاي خانم ها! حضرت آيت‌الله حاج شيخ محمدتقي بافقي كه هم اكنون در مسجد بالا سر حرم تشريف دارند، مرا فرستادند تا به شما بگويم، رفع حجاب در اسلام حرام است و به خصوص در حرم مطهر حضرت معصومه (س)، همسر شاه به همراهانش گفت: «اصلاً اعتنايي نكنيد» و زير لب ناسزا مي‌گفت و بدون حجاب با بادبزن چتري زيباي كوچكي، خودش را باد مي‌زد.
 
سيد چند بار ديگر پيام را تكرار كرد و چون هيچ اثري نديد، نزد حاج شيخ بازگشت و سر در بيخ گوش حاج شيخ نهاد و گفت: من پيام شما را رساندم، اما آن‌ها اعتنايي نكردند، حاج شيخ با شگفتي فرياد زد: لا اله الا الله! چقدر وقاحت، چقدر بي‌شرمي! و خود، به سوي ايوان آيينه راه افتاد.
 
حاج شيخ محمد تقي بافقي در حالي كه جمعيت خشمگين با مشت‌هاي گره كرده در كنار او بودند و همهمه اعتراض سخت بلند بود، خود را به ايوان آيينه رسانيد، وقتي حاج شيخ شروع به صحبت كرد، مردم هم به احترام او و هم براي اين كه صداي حاج شيخ به زن‌هايي كه در غرفه بالاي ايوان آيينه نشسته بودند، برسد، كاملاً سكوت كردند.
 
حاج شيخ با تمام قدرت و سطوت يك رهبر مسلمان خروش برداشت و فرياد كشيد: آهاي خانم‌ها! حجاب ضروري است، رفع حجاب در اسلام حرام است، مخصوصاً در حرم دختر پيغمبر (ص)، اگر مسلمانيد، حجاب را رعايت كنيد و اگر هم مسلمان نيستيد به احترام حضرت معصومه (س) اين كار را بكنيد!
 
مردم با فريادهاي كوبنده صلوات و تاييد، همهمه‌اي عظيم به راه انداختند و عده‌اي به طرف غرفه‌ها مشت‌ها را گره كردند و ناسزا گفتند و آماده شدند كه بالا بروند و آن‌ها را خود از آن جا بيرون كنند، زن شاه وقتي خشم مردم و مشت‌هاي گره كرده آنان و موج حركت جمعيت به طرف غرفه را ديد و اوضاع را كاملاً خطرناك يافت، در فكر چاره افتاد، او دريافت كه اگر بيشتر در غرفه بماند، مردم حتماً هجوم مي‌آورند، بنابراين، در حالي كه سخت به خود مي‌پيچيد، برخاست و همراه نديمه‌هايش از غرفه بيرون رفت و در اطاق پشت غرفه از انظار ناپديد شد، مردم با شادماني و پيروزي صلوات فرستادند.
 
شاه: من الآن قم مي‌آيم، به رييس شهرباني بگوييد، آن سيد و آن شيخ را دستگير كنند
 
زن شاه پس از اين جريان فوراً توليت آستانه را خواست و جريان را به او گفت، سپس از او خواست ترتيبي دهد كه او بتواند به شاه تلفن كند، توليت دستور او را فوراً انجام داد و وقتي ارتباط برقرار شد، در حالي كه صدايش مي‌لرزيد و به گريه هم افتاده بود، با شاه صحبت كرد: اعلي‌حضرت! شما زنده باشيد و ملكه را چند شيخ بي‌نزاكت بي‌آبرو كنند؟ شاه پرسيد: «چه شده؟ به جاي گريه حرف بزن، ببينم چه شده است؟»، زن شاه: «ما توي غرفه ايوان حرم نشسته بوديم، اول يك سيد و بعد يك شيخ پيرمرد آمدند و هر چه از دهانشان در آمد به ما گفتند!»، شاه: «آخه براي چي؟»، زن شاه: «چه مي‌دانم: گفتند، ما حجاب نداريم».
 
شاه: «پس، اين توله سگ پدر سوخته، رييس شهرباني قم چه .... مي‌خورد؟ چرا به او نگفتيد»، زن شاه: چشمم روشن به ملكه توهين كنند، شاه از جايشان تكان نخورد و رييس شهرباني بفرستد؟ ديگر كلاه اعلي‌حضرت در هيچ جاي مملكت پشم خواهد داشت؟، شاه: خيلي خوب، الآن به قم مي‌آيم، به رييس شهرباني بگوييد تا من برسم آن سيد و آن شيخ را دستگير كنند.
 
شاه مثل برج زهر مار وارد قم و با چكمه وارد حرم شد
 
بعد از اين كه تحويل سال شد، همه جمعيتي كه در حرم و اطراف آن اجتماع كرده بودند به خانه‌ها و يا مسافرخانه‌ها رفتند، حرم و صحن تقريباً خلوت شد، ولي آن‌ها كه از تلفن زن شاه به شاه و اين كه شاه گفته بود، من الآن به قم مي‌آيم، خبر داشتند، مي‌دانستند كه حوادثي در پيش هست و تقريباً سه ساعت از تلفن زدن شاه مي‌گذشت كه افراد دولتي؛ رييس شهرباني، افسران، توليت و خدمه آستانه مقدس معصومه  (ع) با نگراني و بي‌تابي در صحن مطهر نو، هر يك در جاي خود به انتظار ايستادند، از در شمالي صحن تا حدود يك صد متر افراد پليس مسلح به احترام ايستاده بودند و زن شاه و همراهانش هنوز در يكي از غرفه‌هاي پشت ايوان به انتظار شاه نشسته بودند.
 
يكي دو ساعت از شب نگذشته بود كه اتومبيل‌هاي شاه و همراهانش غرش‌كنان مقابل در صحن آستانه ايستاد، اول اتومبيل شاه، پشت سرش اتومبيل تيمور تاش، سپهبد امير احمدي و آجودان مخصوص و پشت سر آن ها چهار پنج «ريو» ارتشي مملو از سرباز مسلح، رييس شهرباني جلو دويد و در اتومبيل شاه را باز كرد و خبردار ايستاد، شاه مثل برج زهر مار از ماشين بيرون آمد، شنل بلند روي دوش، چكمه به پا، با لباس نظامي و يك تعليمي در دست ...
 
صداي رييس شهرباني با لحن مخصوص ارتشيان بلند برخاست: اعلي‌حضرت همايون رضاشاه كبير!، گارد احترام كه دو سوي در با تفنگ ايستاده بود، پيش‌فنگ كرد، شاه بي‌اعتنا به همه، در حالي كه با تعليمي به ساقه بلند چكمه‌هايش مي‌كوبيد، يك راست به طرف ايوان آيينه راه افتاد و با چكمه وارد ايوان و مدخل حرم شد، جايي كه همسر و نديمه‌ها اكنون در آن جا به خاطر استقبال از وي، ايستاده بودند.
 
در اين حال عده‌اي از افسران ارشد و نظاميان كه به دنبال شاه به داخل صحن آمده بودند، به پاسبان‌ها دستور دادند: هر معمّمي را كه در اطراف صحن ببينيد، بگيرند و بياورند، آن‌ها هم جمعي از طلاب را كه در گوشه و كنار پيدا كردند، كشان كشان به طرف ايوان آوردند، براي خوش آمد شاه و زنش جلو چشم آنان، آن‌ها را زير باتوم و شلاق گرفتند و زدند، برخي را خود شاه نيز با تعليمي و لگد مي‌زد.
 
شاه: آن سيد و آن شيخ كجا هستند؟
 
شاه، رييس شهرباني را خواست و گفت: آن سيد و آن شيخ ... كجا هستند؟، رييس شهرباني مثل چوب خشك، دو پا را به هم كوبيد و در طول اين مدت كه در حالت سلام نظامي ايستاده بود گفت: جان نثار، آن شيخ را گير آورده است و اكنون همين جا در يكي از غرفه‌هاي صحن نو حاضر است، اما آن سيد متأسفانه فرار كرده و هر چه گشتم، اثري از او پيدا نشد.
 
شاه با تعليمي، محكم به دهان رييس شهرباني كوبيد، به طوري كه يكي دو دندان او شكست و خون از دهانش راه افتاد و چند ضربت ديگر به كتف رييس شهرباني كوبيد و به يكي از افسران عالي رتبه فرمان داد: درجه اين توله سگ بي‌عرضه را بكن، بفرستش تهران! آن افسر جلو رفت و درجه‌هاي او را در حالي كه او همان طور با سلام نظامي و در حال خبردار ايستاده بود، كند و به دو تا پاسبان اشاره كرد، آن‌ها جلو دويدند و بازوهايش را گرفتند و او را از صحنه و صحن بيرون بردند.
 
شيخ با دلي محكم و سرشار از اخلاص و ايمان رو در روي جلّاد ايستاد
 
شاه بعد از اين كه از مجازات رييس شهرباني فارغ شد، با قيافه خشم آلود فرياد زد: آن شيخ پدر .... و ... را بياوريد، سپهبد احمدي و بعضي از افسران در صدد جستجو بر آمده، به مسجد بالاسر كه عبادت‌گاه شيخ بود، آمدند و شيخ را ديدند كه در آن جا نشسته است، جلو آمدند و دست‌هاي خود را روي سر او بلند كرده و فرمان دادند: «بي‌حركت» و او را به طرف شاه بردند.
 
شيخ با قدم‌هايي محكم و دلي سرشار از اطمينان و اخلاص به طرف آن جلاد مي‌رفت و از اين كه توفيق انجام وظيفه امر به معروف و نهي از منكر را در جاي خود به دست آورده است، خوشحال بود و بالاخره، شيخ محمدتقي بافقي آمد و بدون هيچ تشويش و هراس روبروي شاه ايستاد، شاه: چرا به ملكه ايران توهين كردي؟، شيخ: توهين نبود امر به معروف بود.
 
شيخ محمدتقي محكم و قاطع، رو در روي شاه ايستاده بود و به چشم‌هاي شاه نگاه مي‌كرد، شاه در منتهاي درجه عصبانيت فرياد زد: شيخ ... (از همان فحش‌هاي آبدار و مخصوص و منحصر به فرد خويش نثار شيخ كرد) و با تعليمي و لگد به جان او افتاد و بعد با اشاره او، شيخ محمدتقي را دمر خوابانيدند و شاه با عصاي ضخيم خود بر پشت او مي‌نواخت و شيخ تنها مي‌گفت: يا امام زمان يا امام زمان.
 
شيخ چون اين قيام براي امر به معروف و نهي ازمنكر را از اثناي دعاي ندبه ـ چنان كه گفته شد ـ آغاز كرده بود، لذا اين سرباز مجاهد امام عصر (عج) از آن ساعت تا اين لحظه كه زير چكمه و شلاق جلاد است، پيوسته به ياد آن حضرت است و براي جلب خشنودي او و احياي او همه اين مصيبت ها را تحمل مي‌كند و مي‌گويد: يا امام زمان و يا امام زمان، خوشحال است كه در راه او چوب مي‌خورد.
 
بعد از كتك زدن‌هاي بسيار، شاه از حاج شيخ محمدتقي پرسيد: چه كسي به تو گفت كه به ملكه ايران توهين كني؟ حاج شيخ در كمال اطمينان و قوت نفس گفت: توهين نبود و امر به معروف بود، من گفتم: بي‌حجابي در اسلام حرام است، خاصّه در حرم مطهر دختر پيغمبر(ص) هنوز هم همين را مي‌گويم.
 
شاه كه به خيال خودش با توهين و كتك رضايت خاطر ملكه را حاصل كرده و زهر خود را نيز ريخته بود، راه افتاد و گفت: اين شيخ را براي استنطاق با ما تهران بياوريد، آن سيد را هم پيدا كنيد و به تهران بفرستيد.
 
مأمورين، شيخ محمدتقي را به تهران و از آن جا يكسره به زندان شهرباني بردند، ولي سيد ناظم در همان گير و دار اول از ميان جمعيت خارج شد و مأمورين نتوانستند او را پيدا كنند، بعدها، معلوم شد، به نجف اشرف رفته و در آن جا مشغول تحصيل شد تا بعد از شهريور 1320 به ايران مراجعت كرد.
 
سرانجام جريان شيخ محمدتقي بافقي
 
آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري با متانت و پيگيري دقيق از طريق علماي تهران عظمت مقام حاج شيخ محمدتقي بافقي را به حكومت وقت ابلاغ كرد و زمينه آسايش او را در زندان فراهم كرد، از جمله به پدر آيت‌الله سيد محمود طالقاني پيام فرستاد كه براي حاج شيخ مرتب از منزل خود غذا بفرستد، زيرا مي‌دانست كه حاج شيخ اهل خوردن غذاي دولتي نيست و در نتيجه پيگيري آيت‌الله حائري، شيخ محمدتقي بافقي پس از حدود 6 ماه از زندان آزاد شد، اما كينه رضاخان بيش از آن بود كه بگذارد حاج شيخ به قم باز گردد، پس او را به شهرري تبعيد كرد و او در آن شهر به تبليغ معارف اسلامي و اقامه نماز جماعت و تربيت افراد -مخصوصاً با زهد و ساده زيستي و اخلاصي كه داشت ـ تا پايان عمر اشتغال داشت.
تلفن‌هاي همراه به جنگ چاقي مي‌روند!

برنامه هاي نرم افزاري در آينده به دستياران پزشكان براي ارتقاء سطح سلامت جامعه و مقابله با عادات بد غذايي تبديل مي شوند.

به گزارش ايسنا، برنامه The Eatery يكي از نرم افزارهاي ويژه تلفن همراه هوشمند است كه قابليت بررسي ميزان كالري و بهبود عادات غذايي افراد را دارد.

نتايج الگوهاي تهيه شده توسط اين نرم افزار حكايت از وخيم تر شدن عادات غذايي و افزايش پديده چاقي در بين مردم سراسر جهان دارد.

در نقشه اينفوگرافيك، نقاط نارنجي و قرمز عادات ناسالم غذايي در مناطق مختلف جهان را نشان مي دهد. داده هاي بدست آمده توسط اين برنامه نرم افزاري با نتايج تحقيقات پزشكي منتشر شده در خصوص عادات غذايي و آمار چاقي مطابقت دارد.

محققان معتقدند كه مي توان از برنامه هاي نرم افزاري مشابه براي اصلاح عادات بد غذايي مانند دير غذا خودن يا دريافت كالري بيش از نياز بدن استفاده كرد.

نسل جديدي از برنامه هاي نرم افزاري تلفن همراه براي بهبود عادات غذايي در حال طراحي است. «لورا بورك» استاد دانشگاه پيتسبورگ تأكيد مي كند: بسياري از محققان بدنبال استفاده از فناوري تلفن همراه براي ارتقاء سطح سلامت و بهداشت جامعه هستند.

تيم تحقيقاتي اين دانشگاه نيز در طي دو سال تحقيق برنامه نرم افزاري را براي كنترل ميزان كالري دريافتي وعده هاي غذايي مورد آزمايش قرار داده است.

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:7  توسط خودم  | 
 

برنامه هاي نرم افزاري در آينده به دستياران پزشكان براي ارتقاء سطح سلامت جامعه و مقابله با عادات بد غذايي تبديل مي شوند.

به گزارش ايسنا، برنامه The Eatery يكي از نرم افزارهاي ويژه تلفن همراه هوشمند است كه قابليت بررسي ميزان كالري و بهبود عادات غذايي افراد را دارد.

نتايج الگوهاي تهيه شده توسط اين نرم افزار حكايت از وخيم تر شدن عادات غذايي و افزايش پديده چاقي در بين مردم سراسر جهان دارد.

در نقشه اينفوگرافيك، نقاط نارنجي و قرمز عادات ناسالم غذايي در مناطق مختلف جهان را نشان مي دهد. داده هاي بدست آمده توسط اين برنامه نرم افزاري با نتايج تحقيقات پزشكي منتشر شده در خصوص عادات غذايي و آمار چاقي مطابقت دارد.

محققان معتقدند كه مي توان از برنامه هاي نرم افزاري مشابه براي اصلاح عادات بد غذايي مانند دير غذا خودن يا دريافت كالري بيش از نياز بدن استفاده كرد.

نسل جديدي از برنامه هاي نرم افزاري تلفن همراه براي بهبود عادات غذايي در حال طراحي است. «لورا بورك» استاد دانشگاه پيتسبورگ تأكيد مي كند: بسياري از محققان بدنبال استفاده از فناوري تلفن همراه براي ارتقاء سطح سلامت و بهداشت جامعه هستند.

تيم تحقيقاتي اين دانشگاه نيز در طي دو سال تحقيق برنامه نرم افزاري را براي كنترل ميزان كالري دريافتي وعده هاي غذايي مورد آزمايش قرار داده است.

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:6  توسط خودم  | 
 
اين داستاني كه در زير نقل مي شود يك داستان كاملا واقعيست كه در ژاپن اتفاق افتاده است:

شخصي مشغول تخريب ديوار قديمي خانه اش بود تا آنرا نوسازي كند . توضيح اينكه منازل ژاپني بنابر شريط محيطي داري فضايي خالي بين ديوار هاي چوبي هستند .

اين شخص در حين خراب كردن ديوار در بين آن مارمولكي را ديد كه ميخي از بيرون به پشتش فرو رفته بود .

دلش سوخت و يك لحظه كنجكاو شد . وقتي ميخ را بررسي كرد خيلي تعجب كرد ! اين ميخ چهار سال پيش ، هنگام ساختن خانه كوبيده شده بود !

اما براستي چه اتفاقي افتاده بود ؟ كه در يك قسمت تاريك آنهم بدون كوچكترين حركت ، يك مارمولك توانسته بمدت چهار سال در چنين موقعيتي زنده مانده !

چنين چيزي امكان ندارد و غير قابل تصور است . متحير از اين مساله كارش را تعطيل و مارمولك را مشاهده كرد .

در اين مدت چكار مي كرده ؟ چگونه و چي مي خورده ؟

همانطور كه به مارمولك نگاه مي كرد يكدفعه مارمولكي ديگر ، با غذايي در دهانش ظاهر شد !

مرد شديدا منقلب شد ! چهار سال مراقبت . واقعا كه چه عشق قشنگي ! يك موجود كوچك با عشقي بزرگ ! عشقي كه براي زيستن و ادامه ي حيات ، حتي در مقابله با مرگ همنوعش او را دچار هيچگونه كوتاهي نكرده بود !

اگه موجودي به اين كوچكي بتونه عشقي به اين بزرگي داشته باشه پس تصور كنيد ما تا چه حد مي توانيم عاشق همديگه باشيم و شايد هم بايد پايبندي رو از اين موجود درس بگيريم ، البته اگر سعي كنيم خيلي بهتر از اينها مي توانيم چرا كه بايد به خود اييم و بخواهيم و بدانيم ، ‏كه انسان باشيم...
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:5  توسط خودم  | 
درخت مشكلات
نجار، يك روز كاري ديگر را هم به پايان برد . آخر هفته بود و تصميم گرفت دوستي را براي صرف نوشيدني به خانه اش دعوت كند.موقعي كه نجار و دوستش به خانه رسيدند.قبل از ورود ، نجار چند دقيقه در سكوت جلو درختي در باغچه ايستاد...

عد با دو دستش ، شاخه هاي درخت را گرفت .چهره اش بي درنگ تغيير كرد.خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، براي فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ايوان رفتند تا نوشيدني بنوشند .از آنجا مي توانستند درخت را ببينند . دوستش ديگر نتوانست جلو كنجكاوي اش را بگيرد، و دليل رفتار نجار را پرسيد.نجار گفت :

آه اين درخت مشكلات من است . موقع كار ، مشكلات فراواني پيش مي آيد ، اما اين مشكلات مال من است و ربطي به همسر و فرزندانم ندارد. وقتي به خانه مي رسم ، مشكلاتم را به شاخه هاي آن درخت مي آويزم . روز بعد ، وقتي مي خواهم سر كار بروم ، دوباره آنها را از روي شاخه بر مي دارم .جالب اين است كه وقتي صبح به سراغ درخت مي روم تا مشكلاتم را بردارم ، خيلي از مشكلات، ديگر آنجا نيستند ، و بقيه هم خيلي سبكتر شده اند.
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:5  توسط خودم  | 
چشمه


در باغي چشمه‌اي‌بود و ديوارهاي بلند گرداگرد آن باغ، تشنه‌اي دردمند بالاي ديوار با حسرت به آب نگاه مي‌كرد. ناگهان خشتي از ديوار كند و در چشمه افكند. صداي آب مثل صداي يار شيرين و زيبا به گوشش آمد. مرد آنقدر از صداي آب لذت مي‌برد كه تند تند خشت‌ها را مي‌كند و در آب مي‌افكند.

آب فرياد زد: هاي، چرا خشت مي‌زني؟ از اين خشت زدن بر من چه فايده‌اي مي‌بري؟...

تشنه گفت: اي آب شيرين! در اين كار دو فايده است. اول اينكه شنيدن صداي آب براي تشنه مثل شنيدن صداي موسيقي است. نواي آن حيات بخش است، مرده را زنده مي‌كند. مثل صداي رعد و برق بهاري براي باغ سبزه و سنبل مي‌آورد. صداي آب مثل هديه براي فقير است. پيام آزادي براي زنداني است، بوي يوسف لطيف و زيباست كه از پيراهنِ يوسف به پدرش يعقوب مي‌رسيد .

فايده دوم اينكه: من هر خشتي كه بركنم به آب شيرين نزديكتر مي‌شوم، ديوار كوتاهتر مي‌شود. 

خم شدن و سجده در برابر خدا، مثل كندن خشت است. هر بار كه خشتي از غرور خود بكني، ديوار غرور تو كوتاهتر مي‌شود و به آب حيات و حقيقت نزديكتر مي‌شوي. هر كه تشنه‌تر باشد تندتر خشت‌ها را مي‌كند. هر كه آواز آب را عاشق‌تر باشد. خشت‌هاي بزرگتري برمي‌دارد.
+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 12:4  توسط خودم  | 

                   *به نام حضرت دوست که هر چه داریم ازان اوست.*

 

                                                      

                                               خدایا!

چنان نزدیکی

که نمی توانم ببینمت .

صدای تو هر لحظه با من سخن می گوید ،

اما من آنرا نمی شنوم .

مرا به اعماق درونم ببر

تا شکوه بی پرده جمال تو را بشنوم .

مرا بیاموز

پیوسته تو را بجویم

و همواره به عنوان یگانه پناهم

به تو رو کنم

 

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 7:19  توسط خودم  | 

 دوستان علاقه مند نسبط به متون بالا به ما اطلاع بدهند تا مطالب فوق را افزایش دهیم .

با تشکر فراوان از شما دوست 

اعتماد به نفس

 

بزرگترین ضرر فقدان اعتماد به نفس است .

(باترا)

تفکر و نگرش مثبت به خود یکی از بهترین راه های ایجاد اعتماد به نفس است .

( برایان ترسی )

 

خود را از قید و بند  ها رها کنیم آن وقت خواهیم دید که اعتماد به نفس وبینشی در ما ایجاد می شود که محدودیت های گذشته مان را در هم می شکند.

(آنتونی رابینز)

 

اعتماد بهنفس نخستین راز موفقیت است .

(امرسون)

 

 

ایمان

 

یک انسان با ایمان معادل 99 فرد علاقه مند است.

(جان استوارت میل)

 

فراموش نکنید که اگر به اندازه ی یک دانه ی ایمان داشته باشید هیچ چیز غیر ممکن نیست

(نورمن وینسنتپیل)

 

به خودتان ایمان داشته . تنها نبض این کلام استوار می تواند تمام توانتان را به تپش در ارد

(رالف والدوامرسون)

 

این که ایمانتان چه قدر عمیق است وتا چه حد  به تعهدات خود پای بند هستید قدرت شخصیت شما را نشان می دهد

(برایان ترسی)

 

بهترین نوع ایمان ان است که بدانی هر جا هستی خدا با توست.

( حضرت محمد(ص) )

 

ایمان فتحی است دشوار وبرای استقرار نیاز مند نبرد های روز مره است

پائؤلو کئؤلیو

 

 

اراده

اراده های قوی جز در لباس عمل وکردار ظهور نمی یابند .

(گوستاوموبون)

 

بدانید که این تصمیم های شماست ونه شرایط که سرنوشتتان را می سازد.

آنتونی رابینز)

 

تنها در یک جهت  به پیش بران : در جهت  آنچه که تصمیم گرفته بودی .هیچ گاه دیر نیست ،زیرا هر جا اراده ای هست راهی نیز هست      (جورجاس.پاتن)

نه عطای مرد بلکه اراده ی او بزرگی اش را  نشان می دهد .

(لینیگ)

 

با داشتن اراده ی قوی مالک همه چیز هستید

(گوته) 

 

خوشبختی

 

 

اشک های دیگران را مبدل به نگا های پر  از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست

(بودا)

کوششی که برای خوشبختی وشادمان کردن دیگران به کار می بریم مایه برتری خودما می شود

(آلبرتشوایتزر)

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 7:18  توسط خودم  | 

از آمددنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم …

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی خبر از همه عالم زتو خواهم خبری یا فرج الله

دلخوشم گر زتو آید خبر مختصری یا فرج الله . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد …

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی…………چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن…………..خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی…………………………..برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام…………………..دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
میلاد نور پیشاپیش مبارک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد
میلاد نور پیشاپیش مبارک

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ….. چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ….. خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ….. خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی …… برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ….. برای عده ای چه خوب شد نیامدی …… تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ….. دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند ….. ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سر راهت در انتظارم ….. برده هجرت صبر و قرارم …… جز ظهورت ای گل زهرا ….. به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست…
به گمانم که کسی می آید! شاید تو باشی، ای موعود!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امام صادق-ع :اهل آسمان و زمین بوسیله ی ظهور او خوشحال می شوند

پرندگان هوا و ماهیان دریا نیز با ظهور او شادی می کنند . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خدایا تا به کی هجران مهدی / به دستم حسرت دامان مهدی

الهی هر بلا از حضرتش دور / الهی، من بلا گردان مهدی . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اگر که آمدی من رفته بودم / اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم / بیایم در رکاب تو بمیرم . . .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است / پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است

با خبر باشــید ای چشم انتظاران ظهــــور / بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است

اللهم عجل لولیک الفرج

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد / سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد

کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس / بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آقای جمعه های غریبی ظهور کن / دل را پر ازطراوت عطر حضور کن

یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق / یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوباره جمعه شد یارم نیامد / خدایا یار ما از در نیامد

نگار بی قرینه کی می آیی / سحرخیز مدینه کی می آیی . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دل پریشونم پریشونم که اربابم نیومد / بعد عمری عاشقی حتی یه شب خوابم نیومد

آسمون عصرای جمعه مثل من بهونه گیره / بارون گریه باهام حرف میزنه که خیلی دیره



 

+ نوشته شده در  شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 7:17  توسط خودم  | 
خلاصه ای از زندگانی امام حسین علیه السلام

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود.


 چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)
حسين (ع ) و پيامبر (ص )

از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)
انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)
ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم (12)
حسين (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.(13)
به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)
امام حسين (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)
امام حسين (ع ) در زمان معاويه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت.
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
قيام حسينى

يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .
يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت , و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد, و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد, و در طول راه مكه به كربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت , رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم . و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.
رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع ),رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. (19) و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد, ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا. (20) هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بيايد. و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر, و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.
بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد, و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت .سرانجام  رفت , و شهادت را دريافت . نه خود تنها, بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و كشته شدند, و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست , و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست .
راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند, و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند, چقدر از اسلام متنفر مي شدند, زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد, به راستى نيز تنفرآور است ... و خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنيديم و خوانديم كه در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است , هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد, طوفانى در جانها برانگيختند, چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف ميخواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت . از همان اوان شهادتش تا كنون , دوستان و شيعيانش , و همه آنان كه به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را, سالروز قيام و شهادتش را با سياهپوشى و عزادارى محترم مي شمارند, و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز ميدارند. پيشوايان معصوم ما, هماره به واقعه كربلا و به زنده داشتن آن عنايتى خاص داشتند. غير از اين كه خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند, در فضيلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ايراد فرموده اند.
ابوعماره گويد: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسين براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گريه حضرت برخاست , من مي خواندم و آن عزيز مي گريست , چندان كه صداى گريه از خانه برخاست . بعد از آن كه اشعار را تمام كردم , امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام حسين (ع ) مطالبى بيان فرمود. (21)
نيز از آن جناب است كه فرمود: گريستن و بي تابى كردن در هيچ مصيبتى شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن على , كه ثواب و جزايى گرانمايه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شيعيان ما بگوييد كه به زيارت مرقد حسين بروند, زيرا بر هر شخص باايمانى كه به امامت ما معترف است , زيارت قبر اباعبدالله لازم ميباشد. (23)
امام صادق (ع ) مي فرمايد: ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يكون من الاعمال . همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اى ارزش و فضيلتش بيشتر است . (24) زيرا كه اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است كه به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويى روح را به سوى ملكوت خوبي ها و پاكدامني ها و فداكاري ها پرواز مي دهد. هر چند عزادارى و گريه بر مصايب حسين بن على (ع ), و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشكوه و حماسه ساز كربلايش ارزش و معيارى والا دارد, لكن بايد دانست كه نبايد تنها به اين زيارت ها و گريه ها و غم گساريدن اكتفا كرد, بلكه همه اين تظاهرات , فلسفه ديندارى , فداكارى و حمايت از قوانين آسمانى را به ما گوشزدمينمايد, و هدف هم جز اين نيست , و نياز بزرگ ما از درگاه حسينى آموختن انسانيت و خالى بودن دل از هر چه غير از خداست ميباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم , هدف مقدس حسينى به فراموشى مي گرايد.

-----------------------------------------------------------

پي نوشتها:

 (1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسين (ع ) اقوال ديگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بين شيعه را نقل كرديم . ر. به . ك . اعلام الورى طبرسى , ص 213.
(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر يزيد بن سكن انصارى باشد. ر. به . ك . اعيان الشيعه , جزء 11 , ص 167.
(3) امالى شيخ طوسى , ج 1, ص 377.
(4) شبر بر وزن حسن , و شبير بر وزن حسين , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پيغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسين و محسن را به اين سه نام ناميده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, اين سه كلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد كه حسن و حسين و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.
(5) معانى الاخبار, ص 57.
(6) در منابع اسلامى درباره عقيقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسيارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ك . وسائل الشيعه , ج 15, ص 143 به بعد.
(7) كافى , ج 6, ص 33.
(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - كمال الدين صدوق , ص 152.
(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.
(10) ذخائر العقبى , ص 122.
(11) الاصابه , ج 11, ص 30.
(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در اين قسمت رواياتى كه در كتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سنديت داشته باشد.
(13) الاصابه , ج 1, ص 333.(14) تذكرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور كه بعضى ازمورخين گفتهاند اين موضوع تقريبا در سن ده سالگى امام حسين (ع ) اتفاق افتاده است .
(15) ارشاد مفيد, ص 173.
(16) رجال كشى , ص 94 - كشف الغمة , ج 2, ص 206.
(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20.
(18) روز هشتم ماه ذيحجه مستحب است كه حاجيها به منى بروند, و در آن زمان به اين حكم استحبابى عمل ميكردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است كه از روز هشتم يكسره به عرفات ميروند.
(19) كامل الزيارات , ص 68 به بعد - مشير الاحزان , ص 9.
(20) لهوف , ص 53.
(21) كامل الزيارات , ص 105.
(22) كامل الزيارات , ص 101.
(23) كامل الزيارات , ص 121.
(24) كامل الزيارات , ص 147.
+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 8:37  توسط خودم  | 
 

محمد بن ابراهيم قوامي شيرازي ملقب به صدر المتالهين يا ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادي الاولي سال 980 قمري ديده به جهان گشود.

 

پدر او خواجه ابراهيم قوامي مردي پرهيزگار ديندار و دوستدار و حامي دانش و معرفت بود.در زمان حيات ملاصدرا, شيراز داراي حكومت مستقلي بود و حكمراني آن به برادر شاه واگذار گرديد كه ،‌ پدر ملاصدرا بعنوان معاون او و دومين شخصيت مهم آن منطقه به شمار مي رفت, و به نظر مي رسيد تنها موهبتي كه خداوند به او ارزاني نداشته است داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهاي اين مرد پاك و زاهد را بي جواب نگذاشت و بهترين پسران را به او ارزاني كرد كه او را محمد ملقب به صدرالدين نام نهاد به آن اميد كه عالي ترين شخصيت مذهبي گردد. در دوران جواني, صدرالمتالهين جوان با شيخ بهايي آشنا گرديد كه سنگ بناي شخصيت علمي و اخلاقي ملاصدرا  توسط اين دانشمند جهانديده كم نظير بنا نهاده شد. و تكميل اين بناي معنوي را استاد ديگرش دانشمند سترگ و استاد علوم ديني و الهي و معارف حقيقي و اصول يقيني سيدامير محمد باقر بن شمس الدين مشهور به ميرداماد عهده دار گشت.

صدرالمتالهين حكيم خانه به دوشي بود كه به جرم آزادگي روح و فكر مجبور شد تا از پايتخت و پايتخت نشينان روي گرداند. وي در مقدمه كتاب اسفار دلايل بيزاري خود را از جاهلان فرزانه نماي زمان خود و عزلت و تصوف خويش را در كهك (روستايي دورافتاده در سي كيلومتري شهر مقدس قم) بيان داشته است.پس از بازگشت به شيراز شهرت صدراي شيرازي عالمگير شده بود و طالبان حكمت از نواحي و اطراف براي درك فيض به حضورش مي شتافتند. او خود در مقدمه اسفار مي گويد: �..... بتدريج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاري خروشان فرود آمد و چون دريايي پر موج در منظر جويندگان و پويندگان قرار گرفت.

 

 شرايط اجتماعي:

در زمان حيات ملاصدرا يعني در اواخر قرن دهم و شروع قرن يازدهم هجري كلام و فلسفه از علوم رايج و محبوب آن زمان به شمار مي رفتند. دليل عمده گسترش اين علم نسبت به ساير علوم آن زمان مانند فقه، ‌ادبيات عرب، ‌رياضي، ‌نجوم و طب و ديگر علوم و همچنين هنرهاي رايج آن زمان مانند خط، معماري و كتيبه را مي توان در شرايط اجتماعي آن دوران كه خود زاييده شرايط سياسي حاكم بر كشور بود جستجو نمود. عدم وابستگي و استقرار ومركزيت حكومت وقت امنيت و آزادي خاصي را حكمفرما ساخته بودكه شكوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پي داشت.

 

 شخصيت فلسفي:

صدرالدين محمد در علوم متعارف زمان و بويژه در فلسفه اشراق و مكتب مشاء‌ و كلام و عرفان و تفسير قرآن مهارت يافت. او آثار فلسفي  متفكراني چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و همچنين دانشمنداني چون ابن سينا و خواجه نصرالدين طوسي را دقيقا بررسي نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسايل مبهم مكاتب را بخوبي دانست. او اگر چه از مكتب اشراق بهره ها برد ولي هرگز تسليم عقايد آنان نشد و گرچه شاگرد مكتب مشا گرديد ليكن هرگز مقيد به اين روش نشد. ملا صدرا پايه گذار حكمت متعاليه مي باشد كه حاوي ژرف ترين پاسخ ها به مسائل فلسفي است. ملاصدرا علاوه بر سالك و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترين سالكين در فلسفه مي باشد كه با طي كردن مراحل مختلف گنجينه با ارزشي را براي ساخت قلعه اي از دانش كشف نمود كه با نور جاوداني حقيقت مي درخشد.

 

 شخصيت عرفاني:

من وقتي ديدم زمانه با من سر دشمني دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله هاي آتش جهالت و گمراهي برافروخته تر و بدحالي و نامردي فراگيرتر مي شود ناچار روي از فرزندان دنيا برتافتم و دامن از معركه بيرون كشيدم و از دنياي خمودي و جمود و ناسپاسي به گوشه اي پناه بردم و در انزواي گمنامي وشكسته حالي پنهان شدم. دل از آرزوها بريدم و همراه شكسته دلان بر اداي واجبات كمر بستم.

 با گمنامي و شكسته حالي به گوشه اي خزيدم. دل از آرزوها بريدم و با خاطري شكسته به اداي واجبات كمر بستم و كوتاهيهاي گذشته را در برابر خداي بزرگ به تلافي برخاستم. نه درسي گفتم و نه كتابي تاليف نمودم. زيرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القاي درس و رفع اشكالات و شبهات و .... نيازمند تصفيه روح و انديشه و تهذيب خيال از نابساماني و اختلال، پايداري اوضاع و احوال و آسايش خاطر از كدورت و ملال است و با اين همه رنج و ملالي كه گوش مي شنود و چشم مي بيند چگونه چنين فراغتي ممكن است... ناچار از آميزش و همراهي با مردم دل كندم و از انس با آنان مايوس گشتم تا آنجا كه دشمني روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بي اعتنا شدم. آنگاه روي فطرت به سوي سبب ساز حقيقي نموده، با تمام وجودم دربارگاه قدسش به تضرع و زاري برخاستم و مدتي طولاني بر اين حال گذرانده ام. سرانجام در اثر طول مجاهدت و كثرت رياضت نورالهي در درون جانم تابيدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملكوتي بر آن افاضه شد و اسرار نهاني جبروت بر وي گشود و در پي آن به اسراري دست يافتم كه در گذشته
نمي دانستم و رمزهايي برايم كشف شد كه به آن گونه از طريق برهان نيافته بودم و هر چه از اسرارالهي و حقايق ربوبي و وديعه هاي عرشي و رمز راز صمدي را با كمك عقل و برهان مي دانستم با شهود و عيان روشنتر يافتم. در اينجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت يافت و نسيم انوار حق صبح و عصر و شب و روز  بر آن وزيد و آنچنان به حق نزديك شد كه همواره با او به مناجات نشست.

 

آثار:

 

1-    الحكمه العرشيه

2-    الحكمه المتعاليه في الاسفار العظيمه الاربعه

3-    المعه المشرقيه في الفنون المنطقيه

4-    المبدا و المعاد

5-    المشاعر

6-    المظاهر الالهيه في الاسفار علوم الكامليه

7-    الشواهد الربوبيه في مناهج السلوكيه

8-    التصور و التصديق

9-    الوريده القلبيه في معارفه الربوبيه

10-اسرار الايات و الانوار البينات

11-ديوان اشعار

12-حدوث العالم

13-اكسير العارفين في المعارفه طريق الحق و اليقين

14-اعجاز النعمين

15-كسرالاصنام الاجاهليه في ذم المتصوفين

16-مفاتيح الغيب

17-متشابهات القرآن

18-رساله سه اصل

 

 

وفات:

حكيم وارسته در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پاي پياده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف كعبه دل صفا بخشيد و در آخر نيز سر بر اين راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم يا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت، و در همانجا به خاك سپرده شد و اگر چه امروز اثري ازقبر او نيست اما عطر دلنشين حكمت متعاليه از مركب نوشته هايش همواره مشام جان را مي نوازد.
 

روز بهره‌وري و بهينه سازي مصرف

امروزه در اقتصاد كليه كشورها چه کشورهاي توسعه يافته و چه در حال توسعه بهره‌ وري به اولويتي ملي تبديل شده است. بهره‌وري بطوري که موجبات رشد اقتصادي و كنترل تورم را فراهم و امكان دستيابي در سطح بالاي استاندارد زندگي را ميسر مي‌كند. و از لحاظ به حداكثر رساندن منافع افزايش بهره وري، اهداف بهره وري بايد در طرحهاي ملي توسعه  گنجانده شوند. اگر بخواهيم بهره وري موجب تفاوت در رقابت بازرگاني، ايجاد رفاه ملي و بهزيستي مردم شود، يك رهيافت ملي و جامع، ضروري است.

بهره وری به عنوان يك رويكرد مديريتي كم كم جاي خود را در كشور ما باز مي كند، ارتقاء بهره وری جزء لاينفك مديريت كشور است و همه طراحان، توليد كنندگان و مديران كشور به نحوي با آن سروكار دارند. در سازمان ملي بهره وری ايران به عنوان كانون هماهنگي و برنامه ريزي بهره وری كشور در زمينه ارتقاء بهره وری حركتهاي مؤثري انسجام يافته، اما اين  تلاش ها بدون پشتوانه نظري و همكاري و اعتقاد اند يشمندان و فرهيختگان كشور ممكن نيست. سازمان بهره وری به عنوان پيشنهاد دهنده هدف ها و اولويت ها و تدوين شاخص هاي بهره وری زمينه بهبود كيفيت و اثربخشي را در مديريت كشور فراهم  مي كند. اما همه سازمانها و نهادهاي كشور موظفند تا در اين امر ملي قدم هاي استواري بردارند.

بهره وری در كل عبارتست از تقسيم ستانده به داده و در سطح ملي ستانده عبارتست از ارزش افزوده ملي يا توليد ملي. نهاده عبارتست از زمان بالقوه براي كار و فعاليت. اين جوشش و زايش محصول به وجود آمدن فضائي باز و قانونمند است كه در آن انسان ها مجال داشته باشند با احترام متقابل آزادانه بينديشند، تجربه كنند و با نقادي مداوم، بينش ها و روش هاي خود را اصلاح نمايند. حركت توفيق آميز به سوي بهره وری در گرو اعتقاد فردي و تك تك آحاد جامعه است. استقرار چرخه بهره وری در كشور سرآغاز حركتي نوين در توسعه خواهد بود و در آينده متضمن شايسته سالاري در مديريت كشور است.

جا دارد كه چرخه بهره وری شامل محاسبه شاخص ها، ارزيابي شاخص ها، برنامه ريزي و اجراي  برنامه هاي بهره وری با تاكيد بر رويكرد  توليد ملي با جديت بيشتر در كليه دستگاههاي اجرائي و بنگاههاي اقتصادي دنبال گردد. تغيير و تحول نمي تواند به صورت آمرانه و از بالا به پايين باشد. بلكه جوشش از درون انسان ها است. در اين رابطه تجربه گذشتگان نشان مي دهد كه تشكيل گروههاي حل مساله مي تواند رويكردي موفق در ارتقاي بهره وری باشد و لذا به كارگيري آن در كليه سازمانها الزامي و بر همه واجب است اين امر مهم را در دستور كار روزانه و اجرائي خود قرار دهند.

 

مفاهيم، نكات و پيام‌هاي بهره ‌وري

        1-      به لحاظ عدم آگاهي كامل افراد جامعه از مفاهيم بهره ‌وري برداشت‌هاي نادرستي بعضاً از بهره وري و بهبود آن مي‌شود، بطور مثال عده‌اي بهره‌وري را به‌عنوان سخت‌تر كار كردن مي‌دانند در صورتي ‌كه معنا و مفهوم بهره ‌وري در ارتباط با كار كردن چيز ديگري است. بهره ‌وري را مي‌توان هوشيارانه و آگاهانه ‌تر كار كردن بيان كرد نه سختتر كار كردن.

 

       2-      اگر سازماني بخواهد به بهبود بهره ‌وري مستمر و پايدار دست يابد بايد براي بهره ‌وري و بهبود آن اهميت استراتژيك  قائل شود و به بهبود بهره ‌وري به عنوان يك فرايند مديريتي نگاه كند. چون فرايند مديريتي، فرايندي مستمر، پيوسته و پايدار بوده و هنگامي ‌كه شكل گرفت به طور مداوم و لاينفك به عملكرد سازماني تبديل مي‌شود و برخلاف برنامه به يك دوره زماني خاص محدود نمي‌شود.

 

      3-      بهره ‌وري قبل از اينكه به‌عنوان يك شاخص اقتصادي و يا عامل توسعه مطرح شود يك فرهنگ است. براي اينكه بهره‌وري در يك جامعه پايگاهي پيدا كرده و ماندگار شود و در متن عقايد و سنت‌هاي بومي ريشه بدواند، بايد نه تنها به عنوان يك معيار اقتصادي صرف، بلكه به‌عنوان يك انديشه و تفكر قلمداد شود.

 

      4-      هميشه اين باور وجود دارد كه هر فرد در حالت عادي داراي استعداد‌ها، قابليت‌ها و ظرفيت‌هايي از قبيل: خلاقيت، نوع ‌آوري، ابتكار، اختراع، مديريت، رشد و ترقي و همچنين ويژگي‌هاي خاصي مي‌باشد كه بر اثر پرورش و آموزش‌هاي صحيح و مناسب مي‌توان اين استعدادها، قابليت‌ها و ظرفيت‌ها را به مرحله ظهور رساند و موجب رشد و بهبود بهره ‌وري نيروي انساني گرديد. بنابراين از جمله مهمترين ابزارهاي رشد و بهبود بهره‌وري توجه به آموزش و پرورش هدفمند نيروي انساني مي‌باشد.

 

      5-      سعادت، خوشبختي و بهروزي هر ملتي وابسته به كار و تلاش همه اقشار جامعه مي‌باشد و بهره ‌وري معياري براي ارزيابي عملكرد اين فعاليت‌ها و تلاش‌ها در بخش‌هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مي‌باشد. بر اين اساس طبيعي است جوامعي كه مردمي سخت‌كوش و فعال و تلاشگر دارند از بهره‌وري بالايي برخوردار خواهند بود.

 

براي بهره ‌ور بودن، بايد باور و اعتقاد داشته باشيم كه امروز، بهتر از ديروز و فردا بهتر از امروز مي‌توان عمل كرد و اين مطلب همان فرمايش حضرت علي (ع) است كه مي‌فرمايد: هر كسي دو روزش مثل هم باشد زيان ديده است، بر اين اساس بايد سعي و تلاش نمود كه هر روزمان بهتر از ديروزمان باشد و اين هم يك پيام بهره‌وري است.

 

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 8:35  توسط خودم  | 

تاریخ انتشار : جمعه ۹ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۵۸

سفیر و نماینده دائم ایران در یونسکو گفت: در برخی موارد که تلاشهای نافرجامی توسط برخی کشورهای عربی برای درج واژه های مجعول در اسناد رسمی یونسکو انجام شده با پیگیری مستدل، قاطع و به موقع، از این امر ممانعت شده و در موارد اخیر، با استناد به اسناد مصوب سازمان ملل، جلوی انتشار سند رسمی یونسکو حاوی عناوین مجعول یاد شده، گرفته شد.

 
دکتر محمدرضا مجیدی سفیر و نماینده دائم ایران در یونسکو در واکنش به انتشار گزارشی مبنی بر خبر حذف نام ایران در کتاب یونسکو، به مهر گفت: رسالت خبرنگاری واخلاق رسانه ای ایجاب می کند تا قبل از انتشار هر خبری از صحت و سقم آن اطمینان حاصل شود. در این رابطه باید گفت اولا مجله  منتشر شده، آنطور که در عنوان خبر ذکر شده است "کتاب یونسکو" نبوده و به هیچ وجه جنبه  سند رسمی این سازمان را ندارد بلکه نشریه ای از نشریات معمول، برای معرفی آثار ثبت شده در جهان است. آن هم شماره شصتم این مجله که عنوان ویژه نامه را دارد.

 
وی افزود: با تورق این نشریه اولین جمله درج شده در مقدمه آن را می خوانیم که در آن جمله از قول آقای رائو رئیس مرکز میراث جهانی یونسکو تصریح شده است: "این ویژه نامه به طور کامل به سایت های میراث فرهنگی کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس اختصاص دارد و منطقه ای را در بر می گیرد که کشورهای بحرین، عمان، عربستان سعودی، قطر و امارت متحده ی عربی در آن قرار دارند". وقتی در مقدمه یک مجله تصریح می شود که قرار است در آن مجله که ویژه نامه هم هست، تنها سایت های چند کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس مورد اشاره قرار بگیرد و حتی نام آن کشورها نیز ذکر می شود، قرار نیست سایت های سایر کشورها بررسی شوند.

 
مجیدی بیان کرد: اینکه بگوییم چرا در این مجله سایت های ایران مورد اشاره قرار نگرفته اند جای تعجب دارد. کما اینکه حتی سایت های عراق نیز مورد اشاره قرار نگرفته اند چرا که اصولا عراق نیز در این چارچوب قرار نمی گیرد.

 
وی افزود: جالب توجه است که کارشناس مورد مصاحبه در خبر، نسبت به موضوع بی اطلاع بوده و گفته است این کتاب جعلی و شرم آور است چرا که "نام ایران را که بیشترین تعداد میراث جهانی را در بین کشورهای عربی!!! داراست به عنوان کشور حوزه خلیج فارس معرفی نکرده است".

 
سفیر و نماینده دائم ایران در یونسکو افزود: این ویژه نامه به دلیل اینکه بحرین در سال 2011 ریاست کمیته میراث جهانی را برعهده داشته است به چاپ رسیده و تنها برای معرفی آثار ثبت شده کشورهای یاد شده بوده است.

 
وی گفت: جمهوری اسلامی ایران در تقسیم بندی های جغرافیایی ششگانه یونسکو در گروه آسیا و اقیانوسیه قرار دارد و در نتیجه هنگامی به آثار ثبت شده کشورمان اشاره می شود که نشریه مورد نظر بخواهد آثار منطقه مزبور را معرفی کند. درحالیکه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس جزو گروه جغرافیایی عربی – آفریقایی هستند. ضمن اینکه هر گروه نیز به زیر گروه های مختص خود تقسیم می شود. برای مثال ایران در زیرگروه غرب آسیا قرار دارد.

 
دکتر مجیدی اظهار داشت: همانگونه که گفته شد، مجله مزبور جزو اسناد رسمی یونسکو نیست و در برخی موارد که تلاش های نافرجامی توسط برخی کشورهای عربی برای درج واژه های مجعول در اسناد رسمی یونسکو صورت پذیرفته، با پیگیری مستدل، قاطع و به موقع این نمایندگی، از این امر ممانعت به عمل آمده و در یکی از موارد اخیر، با استناد به اسناد مصوب سازمان ملل، جلوی انتشار سند رسمی یونسکو حاوی عناوین مجعول یاد شده، گرفته شد، به گونه ای که مرکز میراث جهانی یونسکو نیز طی نامه ای به این نمایندگی، اتخاذ اقدام فوری آن مرکز برای جایگزینی واژه صحیح به جای عبارت مجعول را مورد تاکید قرار داد.

 
مجیدی گفت: جامعه خبری و اهالی محترم رسانه در ارتباط با خبرهای حساس که با احساسات جامعه مرتبط هستند، در تهیه، ارسال و انعکاس آنها دقت و وسواس کافی را داشته باشند.

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 8:34  توسط خودم  | 
 تیر روز جهانی مبارزه با مواد مخدر
معضل اعتیاد به مواد مخدر، بلای خانمان سوزی است که جوامع بشری را در چنگال مرگ آور خویش گرفتار ساخته است.

 این اختاپوس هراس آور، قدرت اندیشه، نوآوری، پشتکار، کوشش و سازندگی را در انسان ها به ویژه نسل جوان جامعه از بین می برد و بنیان خانوادگی و اعتقاد دینی آنان را به نابودی می کشاند. امروزه کم تر کشوری را در جهان می توان یافت که پدیده مواد مخدر و اعتیاد، مهم ترین دغدغه یا یکی از مهم ترین مشکلات اجتماعی اش نباشد. هر ساله، مبالغ هنگفتی برای مبارزه با این معضل هزینه می شود، ولی هم چنان رقم باندهای قاچاق مواد مخدر و شمار معتادان رو به افزایش است. در ایران نیز معضل مواد مخدر سال هاست که حل ناشدنی باقی مانده و با وجود مبارزه پی گیر جمهوری اسلامی با این پدیده مهلک، هنوز نتوانسته ایم بر این معضل اجتماعی غلبه کنیم.
عزم فرهنگی

صاحب نظران و اندیشمندان متعهد، حل شدن معضل اعتیاد و پدیده مواد مخدر را به مبارزه ای فراگیر و پیوسته در ابعاد نظامی، انتظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیازمند می دانند. در این میان، مبارزه ریشه دار فرهنگی، می تواند تضمین کننده بهره دهی فعالیت دیگر بخش ها باشد. با تلاش فرهنگی می توان از گسترش روز افزون اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در کشور جلوگیری کرده، از این رهگذر، سلامت فردی و اجتماعی را به کشور بازگرداند.
استعمار و مواد مخدر

برای نخستین بار، استعمارگران انگلیسی تریاک را به ایران وارد کردند. البته پیش از آن نیز این ماده مخدر در ایران شناخته شده بود، ولی تنها برای مداوای بعضی از دردها به کار می رفت؛ چنان که بوعلی سینا و محمد زکریای رازی از آن در مسائل پزشکی به خوبی بهره می گرفتند. تاریخ سیاسی مواد مخدر در ایران، از زمان قاجاریه آغاز می شود. در این عصر، فعالیت پزشکان و مستشاران خارجی و رواج شایعه های مربوط به خواص بی شمار تریاک سبب آغاز کشت وسیع خشخاش در نواحی گوناگون ایران و رواج مصرف آن شد. در بیمارستان کرمان که با نظارت دو پزشک انگلیسی اداره می شد، تریاک رایج ترین داروی تجویزی بود که بعدها به داروی عمومی و خانگی تبدیل شد و استعمار، از این راه جامعه ایران را آلوده ساخت.
بریتانیا و گسترش تریاک

غرب و تمدن استعماری آن می کوشید از هر راه ممکن، به جهان سوم راه یابد و مردم را به پیروی از خود ناگزیر کند. برای نیل به این مقصود، نقشه های زیادی را طرح کرد و به اجرا درآورد. از جمله آن ها کشت گسترده خشخاش و تشویق مردم فقیر و بی سواد به کشیدن تریاک و استفاده از مواد مخدر به عنوان مسکن درد و درمان بیماری بود که میان مردم ساده که به بهداشت و دارو دسترسی نداشتند، رواج یافت. استعمار بریتانیای کبیر، تریاک را برای مردم گرسنه و فقیر هند مفید می دانست و به هندیان تلقین می کرد که با مصرف اندکی تریاک، می توان گرسنگی را بر طرف کرد. شرکت انگلیسی هند شرقی برای تأمین منافع تجاری و مقاصد سیاست جویانه و استعماری خود، توانست کشت تریاک هند و تجارت و قاچاق آن را به کشور چین در انحصار خود درآورد. همچنین برای کشیدن خط تلگرافی بین لندن و دهلی نو، سیم بانان و مأموران هندی معتاد را به ایران فرستاد تا هرچه بیش تر مواد مخدر را رواج دهند. در سال 1851 نیز، قاچاقچیان در لباس دراویش هندی، وارد خراسان و کرمان شدند و به ترویج تریاک کشی پرداختند.
آمریکا و ترویج مواد مخدر

در زمان سلطه طالبان بر افغانستان که آمریکا نیز از این گروه حمایت می کرد، کشت خشخاش و تولید انواع مواد مخدر به بالاترین حد خود رسید. طالبان با حمایت آمریکا و با پشتیبانی تسلیحاتی از باندهای قاچاق مواد مخدر، به طور رسمی از قاچاقچیان، مالیات دریافت می کردند و مرزهای جمهوری اسلامی را به شدت ناامن ساخته بودند. رهبران طالبان که دست پروردگان آمریکا بودند، با صدور تروریسم و تریاک، حیات افغانستان و سلامت کشورهای همسایه آن، از جمله جمهوری اسلامی ایران را تهدید می کردند. با این وجود، آمریکا از این رژیم حمایت می کرد و هیچ گونه اقدام قاطعی در برابر صدور تریاک از افغانستان به ایران و دیگر کشورها انجام نمی داد. این در حالی است که در آن زمان نیز نابود ساختن لابراتوارهای تولید انواع مواد مخدر در افغانستان و پاکستان، برای آمریکا امری ممکن و بسیار آسان به شمار می رفت.
گسترش مواد مخدر و منافع ملی آمریکا

امروزه مواد مخدر به یک تجارت جهانی و مسئله سیاسی تبدیل شده است. ایالات متحده امریکا هر ساله بودجه ای را برای براندازی نظام اسلامی در سیاست خارجی خود قرار می دهد و یکی از راه های شکست نظام جمهوری اسلامی، از منظر خام آمریکایی ها و سران این کشور، صدور تریاک به ایران و ترویج مصرف این بلای هستی سوز است. با این تحلیل، در می یابیم که وضعیت کنونی تولید و توزیع مواد مخدر در مرزهای شرقی ایران، با منافع ملی دولت مردان آمریکا و سازمان سیا برای اجرای سناریوی استحاله جامعه ایران به وسیله شیوع اعتیاد هماهنگی دارد. بر این اساس است که پس از طالبان نیز معضل مواد مخدر در افغانستان نه تنها تقلیل نیافته، بلکه هر ساله رو به افزایش است.
گسترش ایمان در قلوب جوانان

یکی از راه های پیش گیری از اعتیاد، ایجاد محیط سالم روانی است. این مهم نیز تنها در پرتو گسترش آموزه های اخلاقی، عقیدتی و بهداشتی اسلام ـ که تکیه گاه بزرگ معنوی است ـ انجام پذیر است. شایسته است، افراد در زندگی خود پایگاه مقدس معنوی را بشناسند و با لبریز ساختن قلوب از ایمان و اعتقاد به فضیلت، در برابر انحراف ها مصونیت پیدا کنند. فردی که اعتقاد داشته باشد همه کردارهای او کنترل و بازخواست می شود، و نیز بداند که آیین الهی هر آن چه را که به سلامت تن و روان او صدمه می زند، تحریم کرده و ضرر رساندن به بدن و وجود دیگران را گناه بزرگ و نابخشودنی می داند، به پدیده اعتیاد و قاچاق مواد مخدر روی نخواهد آورد.
تبلیغ همگانی درباره ضد ارزشی بودن مواد مخدر

بی شک، امروزه وظیفه تبلیغ درباره ضدارزشی بودن اعتیاد و مواد مخدر، به رسانه ها محدود نمی شود، بلکه این امر باید در همه سطوح اجتماعی اجرا شود. امکانات جمهوری اسلامی بی تردید، محدود نیست، ولی بهره برداری صحیح از آن ها به تخصص و آموزش نیاز دارد. این تبلیغات باید از مدرسه و خانواده آغاز شود تا با معتاد و قاچاقچیان مواد مخدر و تبلیغاتی که انجام می دهند، مبارزه شود. نکته مهم در تبلیغ برضد پدیده اعتیاد و مبارزه با مواد مخدر این است که تبلیغات و مبارزه با آن به صورت کارشناسانه صورت پذیرد، یعنی هر کس، به صرف این که با مواد مخدر یا اعتیاد مخالفتی دارد، نباید عهده دار تبلیغات شود. اگر تبلیغات و مبارزه اندکی بدون ضوابط اجرا شود، نتیجه عکس به بار خواهد آورد.
مبارزه اساسی با پدیده مواد مخدر

امروزه پژوهش گران دریافته اند که آن چه سبب تخفیف و تقلیل جرایم می شود، تنها شدت مجازات نیست، بلکه پذیرش نادرستی کار نیز تأثیر زیادی در افراد بهنجار دارد. به این ترتیب، باید گفت ناپسند دانستن مواد مخدر در ذهن آحاد جامعه، تنها با آموزش شکل خواهد گرفت و تأثیر آن، به گفته پژوهش گران علوم اجتماعی به مراتب از عامل تهدید و قانون بیش تر است. از این رو، به نظر می رسد که این مسئله باید به صورت یک واحد درسی در دبستان ها، دبیرستان ها و دانشگاه ها آموزش داده شود. تبلیغات درست و آموزش کارآ در این ارتباط نیز به مرکزی نیاز دارد که بتواند تبلیغات را متناسب با شرایط هر منطقه جغرافیایی پیش ببرد. همچنین نیروهایی را پرورش دهد که بتوانند در مراحل گوناگون با اعتیاد مبارزه کنند.
مواد مخدر و رسالت خانواده ها

یکی از راهکارهای مؤثر در پیش گیری از اعتیاد، افزایش آگاهی خانواده ها است؛ زیرا یکی از علل اصلی اعتیاد و روی آوری به مواد مخدر، گسستگی خانواده و نظارت نداشتن این نهاد بر افراد است. والدین باید بدانند که فرزندشان هر اندازه مطمئن و صالح باشد، باز به اقتضای سن خویش و کنجکاوی، ناشی از بی تجربه بودن، ممکن است به انحراف کشیده شود. این امر در پسران بیش تر صادق است؛ زیرا از آزادی اجتماعی و خانوادگی بیش تری برخوردارند. والدین باید بکوشند به طور منطقی، فرزندان خود را با آموزه های اصیل و راه گشای آیین اسلام آشنا سازند. وظیفه دیگر خانواده، فراهم آوردن وسایل و زمینه های سرگرمی و فعالیت های سالم برای فرزندان است. سرگرمی های مبتذل مانند ویدیو و ماهواره، فساد اخلاقی را افزایش داده، زمینه اعتیاد و گرایش به مواد مخدر را مهیا می کنند.
قوانین و ایجاد هراس در خلاف کاران

یکی از راهکارهای پیشنهادی برای کاهش اعتیاد و گرایش به مواد مخدر، تدوین قوانین مناسب از سوی دولت جمهوری اسلامی است. قوانین و مجازات ها با اهداف ویژه ای تصویب می شوند و قوانین مناسب از ویژگی هایی چون بازدارندگی، ایجاد هراس و آموزش برخوردارند. اقدام های مسئولان درباره مواد مخدر در مواردی که با ترس و اجبار همراه بوده، نتیجه بهتری داشته است. مجرمان و خلاف کاران به اموری مانند: ترس از جان، ترس از آبرو، ترس از بیکاری، تحمل رنج و سختی حساسیت دارند. بنابراین، یک قانون مناسب که این مسائل را در نظر بگیرد، می تواند در مبارزه با مواد مخدر و پدیده رو به گسترش اعتیاد در کشور بیش تر مؤثر باشد.
مواد مخدر و راهکارها

امروزه، کنترل عرضه و فروش داروهای آرام بخش و خواب آور می تواند در کاهش اعتیاد به مواد مخدر مؤثر باشد. این وظیفه بر عهده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است. راهکارهای دیگری که می توانند در کاهش خطر اعتیاد به مواد مخدر مؤثر واقع شوند، عبارت اند از:

1. اجرای دقیق آزمایش مواد مخدر در هنگام استخدام، به ویژه در مشاغل حساس، ازدواج، ورود به دانشگاه، صدور گواهینامه های معتبر و...

2. پیش گیری از اعتیاد در سازمان ها و کارخانه ها به ویژه در مناطق آلوده یا در معرض آلودگی.

3. توجه عمیق و ماهیتی به عوامل مؤثر در اعتیاد.
جمع آوری معتادان از معابر عمومی

یکی از راهکارهای مبارزه با مواد مخدر، توجه به مسئله توزیع داخلی این مواد درسطح شهرها است. باندهای مواد مخدر با بهره گرفتن از نیاز معتادان، از وجود آنان برای توزیع مواد استفاده می کنند و اگرمعتادی به همراه مواد مخدر دستگیر شود، کمتر اتفاق می افتد که بتواند قاچاقچیان را شناسایی کند. بنابراین، کنترل پنهانی معتادان می تواند پناهگاه و گذرگاه های قاچاقچیان را آشکار سازد. پیشگیری از رها شدن معتادان ولگرد در سطح خیابان ها و معابر عمومی، یکی از گام های اساسی برای جلوگیری از گسترش اعتیاد و دیگر مفاسد اجتماعی است. معتادان مهره های اصلی توزیع مواد هستند و هنگامی که خود را از مراقبت نیروی انتظامی در امان می بینند، به آسانی و در سطح شهرها، به توزیع مواد می پردازند.
ستاد مبارزه با مواد مخدر و بهره گیری از تجربه ها

برخی کشورها در امر مبارزه با مواد مخدر، موفقیت های چشمگیری داشته اند. این کشورها می توانند به عنوان الگویی برای مبارزه در نظر گرفته شوند. تشکیل کمیته ویژه و کارآمد برای بررسی و بهره برداری از این تجربه ها، می تواند بسیار مفید باشد. کشورهایی مانند ژاپن، هنگ کنگ، تایلند و چین در این زمینه بسیار فعال هستند. برای مثال، تلاش های زیربنایی چین برای بازگویی زیان های اعتیاد، بهبود شرایط اقتصادی و فرهنگی و افزایش سطح آموزش همگانی، این کشور را به یکی از نمونه های موفق در جهان تبدیل کرده است. دولت جمهوری اسلامی، به ویژه ستاد مبارزه با مواد مخدر، می تواند با بهره گیری از تجارب این کشورها افق های جدیدی را در مبارزه با این پدیده شوم و ویرانگر بگشاید و از این رهگذر آسیب های اجتماعی را کاهش دهد.
اعتیاد، پایان کار نیست

اعتیاد، پایان کار یک انسان نیست؛ زیرا ترک آن امری امکان پذیر است و با کمی همت از چنگال آن می توان رها شد. هر چند همت فرد، شرط لازم برای این کار است، ولی نباید فراموش کرد که اطرافیان نیز در این زمینه، وظیفه بسیار مهمی دارند. هنگامی که اطرافیان به کمک معتاد می آیند، انگیزه و توانایی وی برای ترک چند برابر خواهد شد. برخورد خانواده، جامعه و مراکز بازپروری با معتاد در هنگام ترک، به عوامل ویژه ای بستگی دارد. توجه به ویژگی های جسمی و روانی معتاد و حفظ اصول کلی معالجه و ترک اعتیاد، اهمیت بسیاری دارد. بر این اساس، نباید معتاد را تحقیر و توهین کرد، بلکه باید دست وی را گرفت و با راهنمایی های فردی و جمعی، وی را از غرقاب هلاکت نجات بخشید.
انقلاب اسلامی و مبارزه با مواد مخدر

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولیای امور با وجود همه گرفتاری های داخلی و خارجی، مبارزه همه جانبه ای را با خطر بزرگ مواد مخدر آغاز کردند. بدین ترتیب که «کمیته ریشه کنی اعتیاد» تشکیل شد و صدها کیلو مواد مخدر به آتش کشیده شد تا مبارزه جدی با اعتیاد پی ریزی شود. رهنمودهای امام راحل رحمه الله نیز پشتوانه قدرتمندی برای این بسیج عمومی بود. گروه ضربت در مبارزه ای بی امان با مواد مخدر، تعداد بی شماری از قاچاقچیان حرفه ای را به دام انداخت و مجازات کرد. با کشف صدها کیلو هرویین و تریاک، در تیرماه 1359، کوپن تریاک قطع شد و مرزها تحت کنترل قرار گرفت و سرانجام با منع کشت خشخاش، شورای انقلاب قانون جدیدی را تصویب کرد که در آن، خط مشی اساسی و همه جانبه ای برای مبارزه با قاچاقچیان، استعمال کنندگان و طرق درمان اعتیاد مشخص شده بود
+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 8:33  توسط خودم  | 
 
چند مي فروشي؟
مرد كشاورزي يك زن نق نقو داشت كه از صبح تا نصف شب در مورد چيزي شكايت ميكرد. تنها 
زمان آسايش مرد زماني بود كه با قاطر پيرش در مزرعه شخم ميزد. 
يك روز، وقتي كه همسرش برايش ناهار آورد، كشاورز قاطر پير را به زير سايه اي راند و 
شروع به خوردن ناهار خود كرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل هميشه شكايت را آغاز كرد. 
ناگهان قاطر پير با هر دو پاي عقبي لگدي به پشت سر زن و در دم كشته شد.
در مراسم تشييع جنازه چند روز بعد، كشيش متوجه چيز عجيبي شد. هر وقت...
يك زن عزادار براي تسليت گويي به مرد كشاورز نزديك ميشد، مرد گوش ميداد و بنشانه 
تصديق سر خود را بالا و پايين ميكرد، اما هنگامي كه يك مرد عزادار به او نزديك ميشد، 
او بعد از يك دقيقه گوش كردن سر خود را بنشانه مخالفت تكان ميداد.
پس از مراسم تدفين، كشيش از كشاورز قضيه را پرسيد.
كشاورز گفت: 
خوب، اين زنان مي آمدند چيز خوبي در مورد همسر من ميگفتند، كه چقدر خوب بود، يا چه 
قدر خوشگل يا خوش لباس بود، بنابراين من هم تصديق ميكردم.
كشيش پرسيد، پس مردها چه ميگفتند؟
كشاورز گفت: 
آنها مي خواستند بدانند كه آيا قاطر را حاضرم بفروشم يا نه
+ نوشته شده در  دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 9:32  توسط خودم  |